انجیل توماس
نوامبر 18, 2023هر هفته پنجشنبه
نوامبر 28, 2023چه معیارهای برای تشخیص عیسای تاریخی وجود دارد.
امروزه تحقیقات نشان می دهد که حداقل سه دوره عمده در تلاش برای عیسی تاریخی وجود دارد. جستجو اول معمولا به این صورت تعریف میشود که با سوالاتی در رابطه با موضوعاتی مانند عناصر تاریخی یا ماوراطبیعه در انجیل های مربوط به عیسی ، ارتباط اناجیل هم نظر با انجیل یوحنا بعد فراستی زندگی و تعالیم عیسی و رابطه مسیح شناسی با عناصر تاریخی در گزارش های انجیل، دوره بعد که در میان کارشناسان دوره No Quest)) معروف است یا دوره بدون تلاش عملا همیشه با تاثیرات البرت شوایتزر و پس از آن با رودلف بولتمان گره خورده است که پس از این دوره با سخنرانی مشهور در سال ۱۹۵۳ توسط ارنست نان و کتابش عیسی تاریخی این مباحث مجدادا آغاز میشود. در سال ۱۹۸۲ ان تی رایت از واژه جستجوی سوم بهره میبرد که امروز نیز در همان دوره هستیم و با داده های که از نوشته های پیدا شده در دریای مرده و موضوعاتی دیگر بود جستجوی جدیدی در این مسیر اغاز میشود. در مقاله قبلی به سیر شکل گیری و معرفی مبحث جستجو در پی عیسی تاریخی پرداختم، و زمینه های که متفکرین را وارد این موضوع را داشت را مطالعه کردیم. در پی این جستجو بلالخص در نیمه دوم قرن بیستم تا کنون صدها کتاب و هزاران مقاله به رشته تحریر در آمده که همگی سعی دارند چهره عیسی تاریخی را چنان که در تاریخ وجود داشته است را بازسازی کرده و شخصیت، اعمال و زندگی او را به ما نشان دهند. لازم میدانم دوباره این موضوع را بیان کنم که رویکرد ما صرفا از جهان بینی تاریخی به شخص عیسی است و نه الهیاتی! نکته ای که در باب منابع ما نسبت به شخصیت او وجود دارد صاحب نظران را با مشکل مواجه کرده است زیرا تقریبا به غیر از نوشته های مسیحی (اناجیل کننی) هیچ منبع دیگری، چه در بین یونانی ها و چه در میان رومی ها از او از صده اول وجود ندارد ( در ادامه مقالات به تمامی منابع موجود خارج از نوشته های مسیحی در رابطه با عیسی نگاه خواهیم کرد). همه آنچه از عیسی برای ما به جا مانده که متعلق به قرن اول است یعنی تا سال ۱۰۰ میلادی انجیل مرقس، لوقا، متی، و یوحنا انجیل دیگری به نام Q منابعی به نام های اختصاری M و L ( در ادامه این منابع که قدیمی ترین نوشتجات درباره عیسی هستند را توضیح خواهم داد) وانجیل توماس و نوشته های یوسفیوس مورخ یهودی قرن اول می باشد. این موضوع برای پژوهشگرانی که بررسی شخصیت های تاریخی را انجام میدهند خبر خوشی نیست، چرا؟ زیرا برای شناخت چنین شخصیت های بهتر است که منابع ما فقط از پیروان و طرفداران شخص مربوطه نباشد بلکه از افراد گوناگون و منابع مستقل دیگر باشد که او را بیان کرده اند. اما به دلیل اینکه چنین موضوعی در رابطه با شخص عیسی ناصری در دست نیست، بررسی و کاوش دانشمندان را محدود به اناجیل می کند. برای تشخیص واقعی بودن هر یک از شهادت های اناجیل که از عیسی روایت شده است در دویست سال گذشته و مخصوصا از نیمه دوم قرن بیستم معیارهای سنجشی برای واقعی بودن روایات در اناجیل در میان کارشناسان مطرح شده است. در این بخش قصد دارم که این معیارها را تشریح کرده و با ذکر مثال فلسفه هر کدام از انها را توضیح دهم. حال قبل از اینکه وارد این موضوع شوم در این چند سطر این داده های تاریخی و منابعی را که بالا ذکر کردم را توضیح می دهم تا خوانندگان درک بهتری نسبت به موضوعات داشته باشند.
- اناجیل کننی اصطلاحی است که به انجیل متی مرقس لوقا و یوحنا اطلاق میشود کلمه کنن یا کانون (Canon) از یک کلمه یونانی گرفته شده است κανών به معنی معیار و سنجش، در مسیحیت اولیه کتابهای زیادی درباره زندگی عیسی مسیح نوشته شده است چنانکه دکتر لوقا به بصورت تلویحی اشاره داشته است : از آنجا که بسیاری دست به تالیف حکایت اموری زده اند که نزد ما به انجام رسیده است، درست همان گونه که آنان که از آغاز شاهدین عینی و خادمان کلام بودند به ما سپردند ….. لوقا فصل ۱ ایات ۱ و ۲
- در شکل گیری اناجیل کننی ما فاکتورهای بسیار مهمی دست به دست هم داده اند که انها شکل نهایی خود را پیدا کنند. بصورت خلاصه، در میان اجماع پژوهش گران، انجیل مرقس اولین انجیل نوشته شده در میان اناجیل کننی ماست که بصورت مستقل نوشته شده است، لوقا و متی احتمالا با یک فاصله پانزده و بیست ساله روایت های خود را با اتکا بر چند منبع تکمیل میکنند. یعنی نویسنده انجیل متی، و لوقا برای تکمیل نگارش خود از متن انجیل مرقس بهره برده اند، به عبارت ساده تر، زمانی که متی و لوقا در حال نوشتن اثر خود بوده اند انجیل مرقس را به عنوان یکی از اصلی ترین منابع خود در نظر داشته اند همچنین از یک اثر دیگر نیز بهره برده اند که نام اختصاری آن را با حرف Q مشخص میشود که اولین حرف از کلمه آلمانی Quelle گرفته شده است به معنی « منبع « چرا چنین نگرشی نسبت به این منبع وجود دارد؟ در قرن نوزدهم دانشمندان آلمانی به اجماع پی بردن که در اونجیل متی و لوقا بسیاری از داستانها بصورت مشابه روایت شده است. در نتیجه آنها به این باور رسیدند که احتمالا متی و لوقا از یک منبع دیگر نیز جدا از مرقس بهره برده اند که در نگارششان به کار برده اند و از آنجا که کلمه منبع را در آلمانی Quelleمیخواندند به همین دلیل اسم این انجیل را در دنیای انگلیسی با حرف Q میشناسند. زیرا در انجیل لوقا و متی ۴۵۰۰ کلمه وجود دارند که با هم یکی هستند، یعنی این انجیل نگاران به احتمال بسیار زیاد هر دو از یک منبع دیگر خارج از انجیل مرقس برای تکمیل انجیل خود بهره برده اند که امروزه غالب دانشمندان این شواهد را دلیلی بر بودن یک منبع میخوانند که آن را Q می نامند. این منبع که هنوز کشف نشده اما از آنجا که در متی و لوقا یک شباهت بسیار نزدیک وجود دارد که در ۴۵۰۰ کلمه با هم یکی هستند این نگرش را بوجود آورده که انها از یک منبع دیگر نیز برای انجیل خود استفاده کرده اند، برای اطلاعات بیشتر در این باب در مقاله جدا در این باره توضیحاتی خواهم داد.
- همچنین متی و لوقا با هم تفاوت نیز دارند، مثلا در انجیل لوقا است که ما داستان سامری نیکو را داریم در حالی که در متی چنین داستانی نیست، یا درمتی از برخاستن مقدسین بعد از مرگ عیسی سخن می گوید اما در لوقا چنین داستانی رو نداریم و….. دانشمندان رو به این نتیجه رسیده اند که جدا از منبع Q و انجیل مرقس لوقا از یک منبع مستقل دیگر بهره برده است که نامش را L (اولین حرف اسم لوقا در انگلیسی) و متی هم از منبع مستقل دیگری جدا از Q و انجیل مرقس بهره برده است که آن را M ( حرف اول نام متی به انگلیسی ) میخوانیم.
- منبع چهارم ما، از نوشتجات مسیحی و اناجیل نیست بلکه یکی از معتبرترین اسناد در تایید داده های اناجیل است ، تاریخ قوم یهود نوشته فلوویس یوسفیوس است که روزگاری بر علیه رومی ها بود اما نهایتا مجبور می شود که تسلیم انها شود و به دلیل بلاغت بالایی که داشت به رم فرستاده شد و تاریخ قوم یهود و کتابهای دیگری را به رشته تحریر در آورد. او در چند جا از نوشته هایش به جنبش عیسی و شاگردان او اشاره دارد که برای محققین یکی از منابعی است که در زمینه عیسی تاریخی اهمیت بسیاری دارد.
- و شاهد مستقل دیگر ما باید نوشته های پولس رسول باشد، که قدیمی تر از همه اناجیل است. اینکه پولس را به عنوان یک منبع مستقل بنگاریم کمی در میان دانشمندان محور بحث است زیرا پولس همکار لوقا بوده است و اینکه مطالب او را مستقل بدانیم در باور خیلی شاید درست نباشد اما قطعا یکی از منابع اصلی ما نوشته ها او هستند. آن دسته از افرادی که نوشته های او را در دسته بندی منابع ما برای بازیافت شخصت و اعمال عیسای تاریخی تلقی می کنند معتقد هستند که هیچ شواهدی از اینکه اناجیل کاننی از نوشته های پولس آگاه بوده اند وجود ندارد و بالعکس هیج سنت دیگری نیز نداریم که پولس از آنها تاثیر گرفته باشد به همین دلیل نوشته های پولس را به عنوان منبع مستقل تلقی میکنند.
منبع آخر ما انجیل توماس است، که تنها منبع غیر کننی است که در لیست ما در شناخت و معرفی عیسی تاریخی وجود دارد. یکی از دلایلی که صاحب نظران این منبع را جز منابعی که به ما در درک و شناخت عیسی ناصری کمک میکند قرار می دهند وآن را به عنوان یک منبع مستقل تلقی میکنند محتوای آین نوشته است ( شاید این کتاب را انجیل خواندند درست نباشد اما به دلیل اینکه مطلب در ذهن خواننده بهتر جا بیفتد ما این منبع را انجیل توماس میخوانیم). انجیلی که به باور عده ای حتی امکان دارد از اناجیل کننی هم قدیمی تر باشد اما اجماع دانشمندان این نوشته را متعلق به نیمه اول قرن دوم قلمداد می کنند و بر این باور هستند که از اناجیل کننی تاثیری ناپذیرفته است بلکه بصورت منبعی مستقل روایت خود از سنت های را که دریافت کرده را نوشته است. اناجیل و نوشته های غیر کننی مجموعا به نوشته های گفته میشوند که جز کتب رسمی کلیسا برای عبادت نبوده و مسیحیان آنها را الهامی نمی دانند هر چند که شاید دارای اطلاعات تاریخی باشند که در مطالعه ما در باب عیسی تاریخی مفید باشند.( در مقاله ای جدا محتویات این انجیل را با هم مرور خواهیم کرد).
معیارهای تشخیص در شناخت عیسی تاریخی زیاد هستند، عده ای از صاحب نظران بر این باور هستند که هفت میعار سنجش وجود دارند، اما در مطالعاتی که در این مباحث داشته ام به نظرم در میان این معیار ها چهارتای انها اصلی ترین و شاید کامل ترین ها باشند که امروزه در دنیای پژوهشگران اهمیت بیشتری دارد که با هم انها را بررسی میکنیم. با نگاهی روشن به منابع خود میتوانیم توسط این معیارها و کلمات و سخنان و اعمالی که مسیح انجام داده است نزدیک تر شویم و با احتمال بالاتری یکی را از دیگری تمیز داده و با اطمینان بیشتری اعلام کنیم که مثلا این روایت احتمال بسیار زیاد توسط شخص عیسی ناصری ایراد شده اما روایت دوم به احتمال زیاد توسط او ایراد نشده و دلالی هر کدام را موشکافی کنیم. پس منابع ما برای بازیافت عیسای تاریخی از قرار زیر هستند: مرقس ، پولس، M و L و Q یوحنا ، یوسفیوس و انجیل توماس می باشند.
معیار اول و بسیار مهم :
گواهی مستقل (Independent Attestation)
شهادت یا گواهی چند گانه یعنی، هر سنتی که در مورد عیسی، که به طور مستقل در منابع متعدد تکرار شده است، احتمال بیشتری دارد که از منظر تاریخی یک داده واقعی باشد طبیعتاً معتبرتر است در مقایسه با سنتی که تنها در یک منبع ذکر شده است. خواننده هوشیار می دارند که منابعی که در بالا ذکر کردیم تنها منابعی هستند که در این زمینه وجود دارند، و اگر هر کسی هر موضوع دیگری را با شخص عیسی تاریخی نسبت دهد اما در آین منابع نباشد قاعدتا آنها ساختگی و فاقد اعتبار می باشند. معیار گواهی چندگانه یک اصل در زمینه ی «عیسی تاریخی» است و توسط سندرز، مایر، لودمان و کراسن بهعنوان روشی استفاده میشود که به تشخیص صحت یک قطعه کمک میکند. اگر یک قطعه در دو یا چند منبع مستقل از یکدیگر حفظ شده باشد، احتمالاً به عیسی باز می گردد و دارای اعتبار بالایی می باشد [1]. الهیدان کاتولیک و ممتاز در زمینه عیسی تاریخی جان مایر می نویسد:» ملاک تصدیق گواهی مستقل بر آن دسته از سخنان یا اعمال عیسی متمرکز است که در بیش از یک منبع ادبی مستقل و یا در بیش از یک شکل یا گونه ادبی گواهی شده است. اگر موتیف یا مضمونی هم در منابع ادبی وهم در اشکال مختلف ادبی یافت شود، بر این معیار افزوده میشود.[2]» در همین راستا جان کراسن نیز می نویسد : معیار گواهی چند گانه معیاری است که شامل دو معیار متفاوت است. همانطور که نقل قول بالا نشان می دهد به این موضوغ مربوط می شود که ایا یک گفته یا عمل در منابع متعدد تایید شده است یا آن گفته به اشکال متعدد یافت شود. هر چه تعداد تصدیق ها بیشتر باشد احتمال صحت گفتار وعمل عیسی بیشتر می شود [3]
نکته دیگری که در مورد اولین معیار« گواهی مستقل « در شناخت عیسی ناصری وجود دارد به ما نشان می دهد که کدام سنت ها احتمال بیشتری در اعتبار آنها وجود دارند اما، الزاما سنت های دیگر را نامعتبر تلقی نمی کند (یا معیاری ندارد که سنت های دیگر را غیر معتبر بداند ). در راستای این معیار اول چند مثال نمونه داستان از اناجیل را با هم بررسی میکنیم :
داستان شام آخر عیسی را با شاگردان در اینجا نگاه خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که این روایت از معیار گواهی چند گانه برخودار است.
در مرقس فصل ۱۴ ایات ۲۲ تا ۲۵ چنین میخوانیم ( تمامی آیات از ترجمه زیبای پیروز سیار انتخاب شده اند که از متن کتاب مقدس اورشلیم ترجمه شده اند)
و همچنان که تناول می کردند، نان را برگرفت و برکت داد و قسمت کرد و بر ایشان بداد و گفت: بگیرید، این تن من است. سپس، جام را برگرفت و شکر گزارد و بر ایشان بداد و جملگی از آن نوشیدند و ایشان را گفت: این خون من است، خون عهد که از برای خیل مردمان ریخته خواهد شد.
حال به اول قرنتیان نگاه کنیم فصل ۱۱ آیات ۲۳ تا ۲۶
زیرا من آنچه را از خداوند یافتم، بر شما رساندم: خداوند عیسی در آن شب که او را تسلیم کردند، نان را برگرفت و چون شکر گزارد آن را قسمت کرد و گفت این تن من است که بهر شما است این کار را به یاد من کنید همینطور پس از شام جام را برگرفت و گفت این جام، عهد جدید است در خون من؛ هر بار که از آن می نوشید، این کار را به یاد من بکنید زیرا هر بار که این نان را بخورید و از این جام بنوشید، مرگ خداوند را اعلام می کنید تا آنگاه که او بیاید.
و شهادت آخر ما در این موضوع به انجیل یوحنا بر می گردد فصل ۶ آیات ۵۱ تا ۵۸
من نان زنده ام که از آسمان نازل شده ام، اگر کسی از این نان بخورد، تا ابد زنده خواهد ماند و نانی که عطا خواهم کرد جسم من است بهر حیات جهان. آنگاه بحثی سخت میان یهودیان در گرفت؛ میگفتند: این مرد جسم خویش را چه سان بر ما تواند داد تا بخوریم آنگاه عیسی ایشان را گفت: به راستی به راستی به شما می گویم، اگر جسم پسر انسان را نخورید و خون او را ننوشید، در خویش حیات نخواهید داشت. آن کس که جسم مرا بخورد و خون مرا بنوشد، حیات جاودان دارد و او را در روز بازپسین بر خواهم انگیخت چه جسم من به راستی خوراک است و خون من براستی نوشاک. آن کس که جسم مرا بخورد و خون مرا بنوشد در من می ماند و من در او می مانم همچنان که پدر زنده مرا گسیل داشته است و من به پدر زنده ام آن کس که مرا بخورد او نیز زنده خواهد بود این است نانی که از آسمان نازل شده است.
در اینجا نمیتوان از متن متی و لوقا استفاده کرد زیرا انها این قسمت را از منبع کیو دریافت کرده اند و نمی توان شهادت آنها را مستقل تلقی کرد. ما در این شهادت، گزارش مرقس را داریم و اول قرنتیان و یوحنا که مستقل از یکدیگر نوشته اند به عبارت ساده تر، یوحنا متن مرقس را نخوانده و چون مرقس این داستان را در روایت خود قلمداد کرده یوحنا هم آن را به متن خود اضافه کند، بلکه بصورت مستقل این سنت را دریافت کرده و آن را در روایت خود قرار داده است. حال شاید برای بسیاری از خوانندگان این سوال پیش بیاید که یوحنا که خود شاگرد مسیح بوده است دیگر چه احتیاجی دارد که کسی از روایت آن شب به او چیزی را گفته باشد زیرا خود او نیز در آن شب در کنار عیسی بوده است، متأسفانه اینچنین نیست، زیرا ما نمیدانیم که آیا انجیلی که به یوحنا نسبت داده میشود را او نوشته است یا شخص دیگری، امروزه این نگرش که یوحنای رسول نگارنده انجیل یوحنا باشد در میان صاحب نظران اعتبار زیادی ندارد ( در این زمینه مقاله ای را نوشته ام که گمان میکنم در وبسایت الهیات ایرانی هنوز وجود دارد، برای اطلاعات بیشتر به آن مقاله رجوع کنید).
این معیار به کار منابع غیر مستقل نمی آید. مثلاً داستان عیسی و حاکم جوان ثروتمند در سه انجیل آمده است متی فصل ۱۹ آیات ۱۶ تا ۲۲ مرقس فصل ۱۰ آیات ۱۷ تا ۲۲ و لوقا فصل ۱۸ آیات ۱۸ تا ۲۳
ولی از آنجا که متی و لوقا آن داستان را از مرقس گرفته اند با فرض تقدم نگارش انجیل مرقس داستان حاکم جوان به طور مستقل گواهی نشده است. بنابراین، معیار گواهی مستقل برای داستان های موجود در هر سه انحیل هم نظر کارساز نیست، زیرا انجیل مرقس منبع آن دو انجیل دیگر است؛ همچنین در مورد داستانهای موجود در دو انجیل از سه انجیل، زیرا آن داستان ها یا انجیل مرقس و یا از انجیل کیو گرفته شدهاند.
اما آن معیارها در موارد دیگر کارسازند. چند نمونه ساده شیوه آن را بیان می کند: نمونهٔ اول، داستانهایی که در آنها یحیی تعمید دهنده در آغاز دعوتش با عیسی ملاقات می کند، در انجیل مرقس و در کیو ( جایی که موعظه یحیی به طور مشروح آمده است)و در انجیل یوحنا یافت می شوند. چرا هر سه منبع به طور مستقل از یکدیگر خدمت عیسی را با ملاقات او با یحیی تعمید دهنده آغاز میکنند؟ احتمالاً به این علت که آن خدمت واقعاً این گونه آغاز شده است. نمونه دوم، درانجیل مرقس ۳:۶ و انجیل یوحنا ۳:۷ و رساله اول پولس به قرنتیان ۵:۹ گفته شده که عیسی برادرانی داشته است. علاوه بر این، مرقس و پولس رساله قرنتیان ۱:۱۹ و یوسیفوس یکی از برادران او را یعقوب نامیده اند. نتیجه، شاید عیسی برادرانی داشته واحتمالاً نام یکی از آنها یعقوب بوده است. نمونه سوم، عیسی در تمثیل هایی در انجیل مرقس و کیو و انجیل توماس آمده، ملکوت خدا را به دانه تشبیه می کند در نتیجه باید چنین تمثیل هایی از عیسی سرچشمه گرفته باشد. همه این نمونه ها در منابع مستقل آمده اند.
بدیهی است که معیار گواهی مستقل محدودیت هایی دارد. صرف یافت شدن حادثه ای تنها در یک منبع (مانند حضور عیسی در معبد در دوازده سالگی یا تمثیل سامری نیکو) موجب نمی شود که در آن حادثه بی درنگ از نظر تاریخی غیر دقیق تلقی شود. یعنی این معیار نشان می دهد که اعتبار کدام سنت بیشتر است، ولی نشان نمی دهد که کدام سنت ضرورتاً غیر معتبر است.
پس دیدم که معیار گواهی مستقل می تواند به ما نشان دهد که احتمال زیاد روایتی که میخوانیم در زندگی عیسای تاریخی اتفاق افتاده است، اگر در چند منبع مستقل بتوان آن را پیدا کرد.
معیار دوم : «معیار عدم تشابه»
بحث انگیزترین معیاری که مورخان برای دست یافتن به سنتی معتبر درباره زندگی عیسی به کار می گیرند و غالباً از آن بد استفاده می کنند معیار عدم مشابهت نام دارد. این معیار را نیز می توان با قیاس به یک دادرسی قضایی توضیح داد. هر شاهدی در دادگاه به طور طبیعی حوادث را به گونه ای که دیده است، بیان می کند. در نتیجه ، چشم انداز شاهد باید برای ارزیابی جوانب یک پرونده در نظر گرفته شود. علاوه بر این، گاهی یک شاهد در حاصل دادرسی منفعت پنهای دارد. بنابراین، مساله ای که همیشه مورد توجه قرار می گیرد، منفعت گروه هاست تا معلوم شود که آیا آنها شهادت خود را به خاطر منافعشان تحریف و حتی جعل کرده اند یا نه؟ این قیاس به طور کامل برای منابع مکتوب باستانی (و امروزی به همان علت) به کار نمی آید. زیرا مؤلفان جهان باستانی سوگند نخورده بودند که حقایق تاریخی را بازگو کنند جز حقیقت چیزی نگویند. بنابراین، تاریخ دان هنگام بررسی منابع باستانی باید پیوسته به چشم انداز شاهد توجه داشته باشد.
معیار کنونی در این واقعیت ریشه دارد که مسیحیان اولیه برخی از داستانهای عیسی راتغییر و دستکاری کرده اند. هیچ کس در این مدعا تردیدی ندارد در غیر این صورت باید بپذیریم که عیسی زمانی که پسر بچهٔ پنج ساله ای بود واقعاً میتونست از گِل گنجشک ها بیافریند و زمانی که هم بازیهایش او را عصبی می کردند آنان را بکشد ( رجوع کنید به انجیل کودکی های عیسی ). و یا هنگامی که از قبر رستاخیز کرده بود سرش از آسمانها نیز بلند تر بود ( انجیل پطرس) یا اینکه او بعضی از اصرار را به بعضی از شاگردان ناستیک خود تعلیم داد؟ تقریباُ هیچ کدام از پژوهشگرانی که من آنها را مطالعه کرده ام چنین نگرشی را ندارند.
چگونه می توانیم بدانیم که در بُعد تاریخی چه داستانی واقعاً به عیسی بر میگردند و چه داستانهای احتمالاً توسط مسیحیان اولیه اضافه شده اند؟ احتمالا ً بهترین را برای این کار این باشد که دیدگاه مسیحیان در مورد شخص عیسی را از منابع دیگر شناسانی کنیم و سپس ببنیم که آیا داستانهای مشتمل بر قول ها و اعمال وی آن دیدگاه های مسیحی را تایید میکند یا نه؟ اگر تایید می کنند، دست کم این احتمال اصولی وجود دارد که آن گفته ها به منظور حمایت از دیدگاهایی که برای مسیحیان بوده است جعل شده اند. به عنان مثال در انجیل ابیونی ها خبری از تولد عیسی از باکره نیست، اگر از آن گروه می پرسیدید که آیا تولد عیسی از باکره اتقاق افتاده آنها پاسخ می دادند، هرگز. و این نشان می دهد که به همین دلیل است که در انجیل آنها تولد از باکره ذکر نشده است.
از سوی دیگر، گاهی قولی یا عملی به عیسی نسبت داده شده است که یک منظور مسیحی را تایید نمی کند. چنین سنتی را احتمالاً مسیحیان به متن اضافه نکرده اند. پس چرا چنین چیزی در سنت حفظ شده است؟ شاید این امر تصادفی بوده است. حضور سنت های ناسازگاری که یک منظور آشکار مسیحی را تایید نمی کنند، تنها با اصیل بودن توجیه می شوند، در نتیجه احتمال تاریخی بودن آنها بیشتر است.
این معیار نیز محدودیت های را به همراه دارد. صرف اینکه یک سخن یا کار عیسی با آنچه مسیحیان می گفتند موافق است، به این معنا نیست که آن صحیح نباشد. مسلماً قدیمی ترین پیروان عیسی که قول ها و اعمال او را ارج می نهادند، داستان هایی را که شامل این امور بوده است، نقل می کرده اند. بنابراین، معیار کنونی فقط سایه ای از شک بر برخی از سنت ها می افکند. مثلاً داستان عیسای کودک که همبازیایش را کشت و زنده کرد، ظاهراً یک تخیل مسیحی مربوط به زمان های بعد است و داستان مکشوف ساختن آموزه های پنهان ناستیکی به اندکی از پیروانش بدون شک به الهیات گنوسی گره خورده است. اما بهترین کاربرد معیار عدم مشابهت نه به صورت منفی در مورد چیزهایی است که او نگفته و نکرده، بلکه به صورت مثبت در مورد چیزهایی است که گفته و کرده است. این معیار را می توان با دو مثال کوتاه توضیح داد. همان طور که دیده ایم، برای ملاقات عیسی با یحیی تعمید دهنده در آغاز خدمتش شواهدی متعددی وجود دارد. در برخی از سنت ها گفته شده است که عیسی واقعاً به دست یحیی تعمید داده شده است. آيا ممکن است که مسیحیان این سنت را ساخته باشند؟ ظاهرا در زمانه عیسی تفکری وجود داشته است که تعمید گیرنده ا از کسی که تعمید دهنده است رتبه ی روحانی پایین تری دارد. این دیدگاه در انجیل متی یافت می شود. در آنجا میخوانیم که یحیی اعتراض می کند و می گوید که خودش باید به دست عیسی تعمید بگیرد و نه برعکس. به راحتی نمی توان تصور کرد که یک مسیحی داستان تعمید عیسی را از خود ساخته باشد یا به نوعی جعل کرده باشد زیرا این داستان وی را پایین تر از یحیی قرار می دهد. بیشتر احتمال می رود که آن تعمید واقعاً اتقاق افتاده باشد. از سوی دیگر، امتناع ابتدایی یحیی از تعمید دادن وی شاهد متعددی ندارد زیرا فقط در متی ۳:۱۴ است که چنین گزارشی وجود دارد.
مثال دیگری داریم که به درک ما در این مهم کمک میکند. به گفته چهار انجیل و حتی انجیل غیر (کننی) یهودا و پولس رسول، یکی از پیروان خود عیسی او را تسلیم دشمنانش کرد. آیا ممکن است که یک مسیحی این داستان را ساخته باشد؟ آیا مسیحیان می خواهند اعتراف کنند که یکی از نزدیک ترین شاگردان عیسی او را تسلیم کرد؟ چنین چیزی محتمل به نظر نمی رسد، مسلماً عیسی بر نزدیگانش حضوری مؤثر داشته است، اما چرا این سنت تسلیم کردن او در منابع مستقل وجود دارد؟ به احتمال بسیار زیاد چنین چیزی رخ داده است.
و آخرین مثال ما در معیار دوم:
قدیمی ترین مسیحیان بسیار می کوشیدند یهودیان غیر مسیحی را قانع کنند که مسیحا باید رنج بکشد و بمیرد و صلیب عیسی مطابق آن طرح الاهی بوده است. قانع کردن دیگران در این باره اما مشکل بود، بعضاً به این علت که پیش از آنکه مسیحیان عیسی را مسیحا معرفی کنند، هیچ یک از یهودیان، تا جایی که من می دانم معتقد نبودند که مسیحا باید مصلوب شود؛ برعکس، آنان معتقد بودند مسیحا باید رهبری بزرگ و قدرتمند باشد که بنی اسراییل را از دست اربابان ستمگر نجات دهد. مسیحیانی که میخواستند عیسی را مسیحا اعلام کنند، نباید مصلوب کردن او را از خود ساخته باشند؛ زیرا مصلوب شدن او چنین مشکلی را ایجاد می کرد. در واقع، پولس رسول آن را برای یهودیان سنگ لغزش می نامد (اول قرن ۱:۲۳) پس این سنت از کجا آمده است؟ این حادثه باید رخ داده باشد.
معیار سوم : باور پذیری تاریخی
این معیار اعلام میدارد که هر سنتی که در اناجیل داریم که با زمینه یهودی- فلسطینی روزگار مسیح هماهنگ نباشد و در فرهنگ قرن اول نبوده باشد نمی تواند منبعی برای درک ما از عیسای تاریخی باشد. ایا عیسی میخواسته سخنی متفاوت با یهودیان معاصرش بگوید یا اینکه قاعدتاَ چیزی می گفته که برای آنها قابل فهم بوده است؟ و از همه اینها مهم تر، اصولاً یهودیت معاصر عیسی به چه شکلی بوده است؟ به نمونه سامری نیکو نگاهی بیانداریم:
لیکن چون او خواست خویشتن را محق نماید عیسی را گفت: و همنوع من که باشد؟ عیسی پاسخ گفت: مردی از اورشلیم به اریحا می فرت که گرفتار رهزنان شد او را برهنه کردند و سخت زدند و نیمه جان رها کردند و رفتند. کاهنی از آن راه می گذشت؛ او را بدید و به را خود رفت. لاویی نیز بدان مکان رسید، او را بدید و به راه خود رفت. لیک سامریی که در حال سفر بود، نزدیک او رسید و وی را بدید و دلش به رحم آمد. نزدیک آمد و زخمهایش را مرهم نهاد و بر آنها روغن و شراب ریخت، پس آنگاه او را بر مرکب خویش نشاند و به میهمانسرا برد و تیماردادی کرد. فردای آن روز، دو دینار در آورد و به صاحب میهمانسرا داد و گفت: او را تیمارداری کن و آنچه افزون بر آیت خرج کنی، چون بازگردم بر تو خواهم پرداخت. به رای تو از این سه تن کدامیک خویشتن را همنوع مردی که به دست رهزنان افتاد نمایاند؟ گفت: آن که بر او رحمت آورد و عیسی او را گفت برو و تو نیز چنین کن.
مفهم این مثَل مستلزم دانستن قواعد طهارت و نجاست در یهودیت دوران معبد دوم است. در یهودیت مس میت باعث نجاست بود، به ویژه برای کاهنان و لاویان که در معبد حضوری جدی داشتند. لاوی و کاهن از این رو دلایل خوبی برای دست نزدن به آن مرد دارند، چه بسا که مرده باشد و دست زدن به وی باعث نجاستشان شود. در این زمینه، برخی گفته اند که سخن عیسی از جهاتی انقلابی بود؛ برای او می گوید مس میتی که خویشاوندان کاهن نباشد، نجس کننده نیست. اما این برداشت درست نیست؛یعنی عیسی در پی نو آوری شرعی نبوده است. مخاطب وی از سخنی که در شرع نیامده باشد، به شگفتی در نمی آید. به گفته خود کتاب مقدس، هیچ مجازاتی برای کاهنی که نجس شده وجود ندارد. برای نمونه، در لاویان ۲۱ آیات ۱و ۲ میخوانیم:
یهوه موسی را گفت: با کاهنان، آن فرزندان هارون صحبت کن، آنان را بگوی: هیچ یک از ایشان خویشتن را نزدیک جنازه یکی از بستگان ناپاک نسازد. مگر از برای نزدیک ترین خویشاوندان: پدر و مادر وپسر و دختر و برادر.
اما چیزی که در اعداد ۱۹:۶ آمده داستان را کمی پیچیده تر میکند:
هر کس کشته یا مرده یا استخوانهای انسان یا گوری را در صحرا لمس کند هفت روز ناپاک است. در این بین باید از ربای معروف یهودی الیعاذر و آرای او نیز شنید: از نظر او کاهن اعظم می تواند نجس شود، اما نذیره نمی تواند. دیگران سخنی دقیقا مخالف گفته اند. مثَل سامری نیکو با چیزی شبیه سخن العاذار سازگار است. کاهن باید به سمت مرد مرده می رفت تا ببیند زنده است یا مرده. حتی اگر مرده بود، باید آداب دفن وی را به جای می آورد ( توبیت فصل ۱ آیات ۱۷ و ۱۸ فصل ۲ آیات ۳ تا ۹ دوم مکابیان ۳۹:۱۲ از سوی دیگر، در این مثل این فرض هم لحاظ شده که کاهن و لاوی به خاطر اینکه میخواستند به معبد بروند، مراقب بودند خود را طاهر نگه دارند؛ زیرا گفته میشود که آنان از اورشلیم (ارتفاع بالاتر) به اریحا (با ارتفاع پایین تر) فرود می آمدند. ذکر نام شهر ها بر این بنا بوده است که این تصور پیش نیاید که لاوی و کاهن بنا بوده به معبد اورشلیم بروند و از این رو خود را طاهر نگه داشتند. یهودیان معاصر عیسی این موضوعات را کاملا میفهمیدند. از همه این موضوعات نتیجه می گیرم که به احتمال بسیار زیاد این مثَل را خود عیسی بیان کرده است.
حال به نمونه معروف دیگری در اناجیل میرسیم که به ما معیار سوم را نشان می دهد. دعای پدر ما، دقت کنید در بررسی زیر، مجموعه شواهد گوناگون برای اثبات تاریخی بودن این سخن عیسی به کار می رود دو نسخه از این دعا در اناجیل آمده است:
پس شما چنین دعا کنید،
ای پدر ما که در آسمانی،
نام تو مقدس باد،
بادا که سلطنت فرا رسد،
بادا که بر زمین و آسمان اراده ات انجام پذیرد.
امروز نان روزانه ما را ارزانیمان دار.
وامهای ما را بر ما ببخش همچنان که ما نیز بر وامداران خویش می بخشیم.
و ما را در معرض آزمون قرار مده؛ بلکه از بدکار برهان. متی فصل ۶ آیات ۹ تا ۱۳
ایشان را گفت: آنگاه که دعا می کنید، بگویید: ای پدر، نام تو مقدس باد
بادا که سلطنت فرا رسد
هر روز نان روزانه ما را ارزانیمان دار
و گناهانمان را بر ما ببخشای
چه ما نیز بر وامداران خویش می بخشیم
و ما را در معرض آزمون قرار مده . لوقا فصل ۱۱ آیات ۲ تا ۴
به دلایل زیر میتوان گفت که این سخن اصالتا به عیسی تعلق دارد. استفاده از واژه پدر برای خدا دربسیاری از سخنان عیسی ( مرقس ۱۴:۲۵؛ متی ۵:۱۶ ؛ لوقا ۱۲:۲۹ ؛ متی ۶:۲۶ ؛ لوقا ۱۱: ۱۳و… ). همچنین در بسیاری از منابع یهودی پدر خواندن خدا به اشکال مختلف دیده می شود:
تثنیه ۶:۳۲ دوم سموییل ۱۴:۷ اشعیا ۶۴:۸ مزامیر ۸۹ آیات ۲۶ تا ۲۸ بن سیراخ (از کتب قانون ثانی ۱۰:۵۱
در دعای مشهور یهودی » قادیش» به زبان آرامی هم خدا به نام پدر خوانده میشود. آرزوی عیسی برای آمدن ملکوت خدا هم در قادیش آمده است و هم در اناجیل متی ۳:۵ متی ۱۳:۳۳ مرقس ۱۵:۱ همچنین می دانیم در دهه های پس از عیسی هم این انتظار آمدن ملکوت جدی بود ( اول تسالونیکیان ۲یوحنا ۲۱ و دوم پطرس ۳ . این داده های تاریخی به ما میاموزد که دعای ای پدر یا دعای خداوند ریشه های قدیمی تاریخی در میان یهودیان داشته و احتمال بسیار زیاد عیسای تاریخی چنین کلماتی را به زبان آورده است.
[1] Sanders, Ed Parish; Davies, Margaret: Studying the Synoptic Gospels 323
[2] Meier, John P.: A Marginal Jew: Rethinking the Historical Jesus. Vol. 1 The Roots of the Problem and the Person. New York: Doubleday, 1991 175
[3] Crossan The Historical Jesus xxxiii