“در جستجوی عیسی”
ژانویه 3, 2024اطلاعات پولس از عیسی تاریخی چقدر دقیق بوده است؟
ژانویه 28, 2024خلاصه آنچه باید درباره چشم انداز تازه ای بر پولس و رابطه او با عیسی بدانیم
برای بسیاری، پولس رسول به عنوان بنیانگذار مسیحیت و شکلدهندهی آن در قالب فعلی شناخته شده است. در حالی که عیسی ادعا کرده بود که هدفش تحقق شریعت است (طبق متی ۵:۱۷-۱۹)، پولس در نوشتههایش، بهویژه در نامههای به رومیان و غلاطیان، به نظر میرسد که از پیروی کامل از شریعت ابراز نارضایتی میکند. این تفکر تا امروز و حتی در جریانهای نوین بازخوانی پولس که بعداً توضیح خواهم داد، رایج بوده و تا حدی به یک اصل ثابت در تفسیر وی تبدیل شده است. با این حال، در این بخش میخواهیم بررسی کنیم که آیا واقعاً پولس از دیدگاه تاریخی ضد شریعت بوده و آیا وی تعالیم مسیحی و آنچه را عیسی بنیاد نهاده را دگرگون ساخته و به تنهایی آغازگر مسیحیت بهشمار میآید یا خیر
کریستر استندال، یک الهیدان پروتستان، در مقالهای در سال ۱۹۶۷ با عنوان “پولس رسول و وجدان درونگرای غربی”، مدعی شد که تفسیر رایج از نوشتههای پولس، مبنی بر اینکه پیروی از شریعت منجر به احساس گناه میشود، بیشتر تحت تأثیر تفسیر مارتین لوتر از زمینهی خاص خود او است. لوتر، که قبل از آغاز اصلاحات دینی در صومعه زندگی میکرد و شاهد احساس گناه و وسواس راهبان در اجرای دقیق آیینهای دینی بود، تصور میکرد که پولس به چنین موضوعاتی میپردازد. لوتر میخواست نشان دهد که احساس گناه ناشی از عدم اعتماد به فیض خدا است و مسیحی واقعی نباید خود را به رعایت دقیق تمام شرایط شریعت محدود کند. در حوزهی الهیات، لوتر در پی بازگشت به دیدگاههای آگوستین بود، در حالی که پلاجیوس ادعا میکرد عمل صالح برای نجات ضروری است. آگوستین چنین دیدگاههایی را به گونهای تفسیر کرد که گویی پلاجیوس بر نیاز به فیض الهی برای نجات تأکید نمیکند، هرچند که پلاجیوس واقعاً چنین نظری نداشت. لوتر و دیگر اصلاحطلبان در تلاش بودند تا تأکید کلیسای کاتولیک را بر روی آیینها و کردار نشان دهند که به معنی کمتوجهی به فیض الهی است. استندال میخواست بیان کند که پولس ضد شریعت نبوده و این تصور بیشتر نتیجهی تفسیر لوتر است، که این تفسیر در جریان مبارزهاش با کلیسای کاتولیک مطرح شده است.
به خاطر داشته باشیم که گفتههای استندال در اروپای پس از فجایع جنگ جهانی دوم مطرح شدهاند. استندال و بسیاری از همرشتههای الهیدانش شاهد بودند که چگونه تفسیرهای ضد شریعت و ضد یهودی از سخنان پولس به تقویت مسیحیت آریایی نازیها کمک کرده و بستر فرهنگی برای کشتار یهودیان را فراهم آورده بود. در همان دوران جنگهای جهانی، دانشمندان یهودی تلاش میکردند تا نشان دهند که تصورات رایج در مورد نگاه یهودیان به شریعت، دقیق نیست. کلود مونتیفیوری، دانشمند یهودی انگلیسی، و هانس-یواکیم شیپس، یهودی آلمانی، بر این موضوع تأکید کردند که برخلاف تصور مسیحیان، یهودیت به دلیل تأکید بر شریعت، منجر به احساس گناه و عذاب وجدان وسواسگونه نمیشود. برعکس، یهودیان در حالی که شریعت را رعایت میکنند، به توبه و رحمت الهی اعتقاد داشته و بر آن اطمینان دارند
همزمان با استندال، ورنر گئورگ کامل، الهیدان آلمانی، تأکید کرد که رومیان ۷، آیات ۴ تا ۲۵—جایی که پولس از شریعت به عنوان منشأ شقاوت ناشی از ناکامی در رعایت شریعت یاد میکند— دربارهی کشمکشهای درونی یک یهودی پایبند به شریعت نیست، بلکه سرنوشت انسانهایی را بازتاب میدهد که نتوانستهاند «به لحاظ باطنی انسانی به شریعت خدا رضایت بدهند» رومیان ۷:۲۲
این بحثها به پیدایش جریانی در مطالعات کتاب مقدس منجر شد که به «دیدگاه نو دربارهی پولس» معروف است. سه الهیدان به نامهای ای. پی. سندرز، جیمز دان و ان. تی. رایت در این جریان تلاش کردند تا نشان دهند که پولس نگاهی ضد شریعتستیزانه نداشته است، بلکه صرفاً میخواست تأکیدی نو بر مفاهیمی کند تا اهمیت شریعت در رستگاری را کمرنگ سازد. سندرز در کتاب «پولس و یهودیت فلسطینی» کوشید تا نشان دهد که سخنان پولس در چارچوب آنچه وی «یهودیت فلسطینی» مینامد، قابل درک است، که در آن عمل صالح به خودی خود رستگاری را به ارمغان نمیآورد، بلکه کلیت این روند در قرارداد عهدی با شریعت تعریف میشود.[1]
به خاطر داشته باشیم که گفتههای استندال در اروپای پس از فجایع جنگ جهانی دوم مطرح شدهاند. استندال و بسیاری از همرشتههای الهیدانش شاهد بودند که چگونه تفسیرهای ضد شریعت و ضد یهودی از سخنان پولس به تقویت مسیحیت آریایی نازیها کمک کرده و بستر فرهنگی برای کشتار یهودیان را فراهم آورده بود. در همان دوران جنگهای جهانی، دانشمندان یهودی تلاش میکردند تا نشان دهند که تصورات رایج در مورد نگاه یهودیان به شریعت، دقیق نیست. کلود مونتیفیوری، دانشمند یهودی انگلیسی، و هانس-یواکیم شیپس، یهودی آلمانی، بر این موضوع تأکید کردند که برخلاف تصور مسیحیان، یهودیت به دلیل تأکید بر شریعت، منجر به احساس گناه و عذاب وجدان وسواسگونه نمیشود. برعکس، یهودیان در حالی که شریعت را رعایت میکنند، به توبه و رحمت الهی اعتقاد داشته و بر آن اطمینان دارند.
همزمان با استندال، ورنر گئورگ کامل، الهیدان آلمانی، تأکید کرد که رومیان ۷، آیات ۴ تا ۲۵—جایی که پولس از شریعت به عنوان منشأ شقاوت ناشی از ناکامی در رعایت شریعت یاد میکند— دربارهی کشمکشهای درونی یک یهودی پایبند به شریعت نیست، بلکه سرنوشت انسانهایی را بازتاب میدهد که نتوانستهاند «به لحاظ باطنی انسانی به شریعت خدا رضایت بدهند» (رومیان ۷:۲۲).
این بحثها به پیدایش جریانی در مطالعات کتاب مقدس منجر شد که به «دیدگاه نو دربارهی پولس» معروف است. سه الهیدان به نامهای ای. پی. سندرز، جیمز دان و ان. تی. رایت در این جریان تلاش کردند تا نشان دهند که پولس نگاهی ضد شریعتستیزانه نداشته است، بلکه صرفاً میخواست تأکیدی نو بر مفاهیمی کند تا اهمیت شریعت در رستگاری را کمرنگ سازد. سندرز در کتاب «پولس و یهودیت فلسطینی» کوشید تا نشان دهد که سخنان پولس در چارچوب آنچه وی «یهودیت فلسطینی» مینامد، قابل درک است، که در آن عمل صالح به خودی خود رستگاری را به ارمغان نمیآورد، بلکه کلیت این روند در قرارداد عهدی با شریعت تعریف میشود.[2]
جالب است که حتی دانشمندان دیدگاه نو دربارهی پولس در پایان قرن بیستم، از جایگزینگرایی سنتی مسیحیت دست برنداشتهاند. جایگزینگرایی به معنای آن باور مسیحی است که هر چند یهودیت به طور کلی تأیید میشود، اما یا از آن عبور میکنند یا دستکم نقصی در آن مییابند که مسیحیت برای تصحیح آن آمده است. این دانشمندان، گرچه تفاسیر ضد یهودیت پس از لوتر را نمیپذیرند، باز هم در جستجوی نقصی در یهودیت بودهاند. علاوه بر این، این نتایج به برتری مسیحیت یا دیدگاهی ذاتگرایانه و فراتاریخی نسبت به یهودیت و مسیحیت دامن میزنند. مشکل دیگر این دیدگاهها آن است که آنها به جهانشمولگرایی حاکم بر نگرش سیاسی-فرهنگی اروپا با استفاده از تفسیرهای نوین از پولس دامن میزنند.
پس از مقدمهای درباره دیدگاه نوین پولس، میتوانیم به بررسی عمیقتر این نظریه بپردازیم. دیدگاه نوین پولس، که از دههی ۱۹۷۰ با کارهای ای. پی. سندرز آغاز شد، به چالش کشیدن تفاسیر سنتی در مورد تعالیم پولس است. این نظریه بخصوص روی تفسیر پولس از قوانین یهودیت و ارتباط آن با نجات مسیحی تمرکز دارد. محور اصلی این دیدگاه این است که پولس قوانین یهودیت را نه به عنوان مسیری برای نجات میدید، بلکه آنها را بخشی از عهد و تعهد بین خدا و قوم یهود میشناخت.
در ادامهی همین مسیر، نویسندگانی مثل ان. تی. رایت و جیمز دی. جی. دان دیدگاههای سندرز را توسعه دادهاند. آنها بر این استدلال هستند که پولس نه تنها در پی رد کامل قوانین یهودیت نبود، بلکه قصد داشت بیان کند که نجات در مسیحیت از طریق ایمان به عیسی مسیح، و نه از طریق انجام دادن اعمال شریعتی، حاصل میشود. این تغییر تاکید از اعمال به ایمان، دگرگونی بنیادینی در تفسیر پولس از مفهوم نجات در مسیحیت محسوب میشود.[3]
با این وجود، این دیدگاه نیز با انتقاداتی مواجه شده است. منتقدان بر این باورند که دیدگاه نوین، در تلاش برای نشان دادن چهرهای مثبتتر از پولس، برخی جنبههای سختگیرانه و محدودکننده در تعالیم او را نادیده میگیرد. آنها معتقدند که پولس گاهی اوقات، به ویژه در برابر قوانین یهودیت، مواضعی جدیتر و سختگیرانهتر اتخاذ کرده است. با این حال، دیدگاه نوین پولس برای فهم بهتر جایگاه و نقش او در تاریخ مسیحیت از اهمیت برخوردار است. این نظریه به ما کمک میکند تا درک عمیقتری از پیچیدگیهای فکری و الهیاتی پولس داشته باشیم و دریابیم که چگونه او در گسترش و تثبیت مسیحیت نقشی کلیدی ایفا کرده است
علاوه بر این، دیدگاه نوین پولس در تفسیر متون عهد جدید اهمیت زیادی دارد. این نظریه تأکید دارد که برای فهم دقیق نوشتههای پولس باید به زمینه تاریخی و فرهنگی که در آنها نوشته شدهاند، توجه داشت. به عنوان مثال، زمانی که پولس در مورد قوانین یهودیت سخن میگوید، او در حقیقت در حال بحث در مورد نقش و جایگاه این قوانین در دورهای است که مسیحیت هنوز به عنوان بخشی از یهودیت تلقی میشد. در نتیجه، دیدگاه نوین بر این نکته تأکید میکند که باید تفسیر پولس از قوانین را در چارچوب زمینه تاریخی-فرهنگی مورد نظر قرار دهیم.[4]
دیدگاه نوین پولس به ما کمک میکند تا روابط میان یهودیت و مسیحیت را بهتر درک کنیم. بر اساس این دیدگاه، پولس سعی داشت مسیحیان را نه به عنوان یک گروه جدا از یهودیت، بلکه به عنوان بخشی از این دین وسیعتر معرفی کند، که این موضوع به خصوص در نوشتههای او درباره نقش ایمان و اعمال در نجات آشکار است. پولس باور داشت که نجات از طریق ایمان به عیسی مسیح برای همه انسانها، چه یهودی و چه غیر یهودی، امکانپذیر است.
دیدگاه نوین پولس توضیح میدهد چگونه پولس تلاش کرد تا پیام مسیح را برای مخاطبانی وسیعتر قابل فهم سازد و در عین حال، رابطهی نزدیک خود با ریشههای یهودیت را حفظ نماید. این دیدگاه به ما این امکان را میدهد که درک کنیم پولس چگونه تاثیری عمده بر توسعه مسیحیت داشته و به عنوان یکی از اصلیترین شکلدهندگان اندیشهی مسیحی شناخته میشود. بنابراین، دیدگاه نوین پولس نه تنها از نظر تاریخی و کلامی مهم است، بلکه در فهم ما از اندیشهی مسیحیت و تاریخ آن نیز نقش کلیدی ایفا میکند.
فراتر از دیدگاه نو
از آغاز قرن بیستم و یکم، در میان دانشمندان عهد جدید جریانی جدید شکل گرفته است که خواستار مطالعهی پولس در زمینهی یهودیاش هستند بدون اینکه به دنبال یافتن نقصی در یهودیت باشند. این جریان که به «پولس درون یهودیت[5]» یا فراتر از دیدگاه نو مشهور شده، پولس را به عنوان فردی کاملاً یهودی میشناسد که هیچ سخنی مغایر با آنچه در یهودیت آن زمان مرسوم بود نمیگوید. پولس به دنبال پیدا کردن نقص در یهودیت نبوده و نیاز به معرفی دین جدیدی برای جبران آن را نمیدیده است. او تأکید داشته که لازم نیست شریعت یهود به همگان، از جمله غیر یهودیان، تحمیل شود. یهودیان و غیر یهودیان هر دو میتوانند از طریق ایمان به عیسی مسیح رستگار شوند بدون نیاز به اجرای شریعت. مطالعهی یهودیت قرن اول میلادی نشان میدهد که بحثهای مشابهی در میان بسیاری از یهودیان آن دوره جریان داشته است: اینکه شریعت یهود، بهخصوص بخشهایی که به مرز میان یهودیان و غیر یهودیان مربوط میشود مثل نشستن سر یک سفره، تا چه اندازه الزامآور است؟ آیا شریعت باید بر کسانی مانند خداترسان یا غیر یهودیان الزامآور باشد[6] در آن زمان نظرات گوناگونی مطرح بود که برخی از آنها در مناقشاتی که در میشنا ثبت شدهاند، به چشم میخورد و گاهی اوقات حتی در میشنا هم به نتیجهی قطعی نمیرسیدند؛ اما در بین دیدگاههای غیر حاخامی، نظرات پولس بیش از همه مشهور شده است.
پولس و بینش او از شریعت
اگر مسیر پژوهش های « پولس درون یهودیت » را پی بگیریم، می بینیم که پولس اتفاقاً به شریعت ملتزم بوده است. همچنین به این نکته توجه می کنیم که نگاه عیسی و پولس تفاوت چندانی نداشته است و تصور معمول دانشمندان درباره پولس بیشتر حاصل تمایزی فرضی میان مسیحیت یهودی تبار و مسیحیت امت ها بوده است. سخنان پولس درباره التزام به شریعت با توجه به مسائل گروندگان به جنبش عیسی قابل فهم است. در پایین این نکات را با مستنداتی توضیح خواهم داد [7]
حال اگر نپذیریم پولس ضد شریعت است، منظور او از سخنان زیر به ویژه در رساله به غلاطیان و رومیان چه بوده است؟ رومیان فصل ۱۴ آیات ۱ تا ۱۰
کسی را که ایمانش ضعیف است، بپذیرید، بیآنکه دربارۀ مسائل مورد تردید، حکم صادر کنید. ایمانِ یکی به او اجازه میدهد هر غذایی را بخورد، امّا دیگری که ایمانش ضعیف است، فقط سبزیجات میخورد. آن که همه چیز میخورد، نباید به آن که نمیخورد به دیدۀ تحقیر بنگرد؛ و آن که همه چیز نمیخورد، نباید آن کس را که هر غذایی را میخورد، محکوم کند. زیرا خدا او را پذیرفته است. تو کیستی که بر خدمتکار شخصی دیگر حکم میکنی؟ استوار ماندن یا فرو افتادن او به آقایش مربوط است. و او استوار هم خواهد ماند زیرا خداوند قادر است او را استوار گرداند. کسی یک روز را از دیگر روزها مقدّستر میشمارد؛ فردی دیگر، همۀ روزها را یکسان میپندارد. هر کس در ذهن خودش کاملاً متقاعد باشد. آن که روزی خاص را مهم میشمارد، برای خداوند چنین میکند. آن که میخورد، برای خداوند میخورد، زیرا خدا را شکر میگوید. و آن که از خوردن میپرهیزد، او نیز برای خداوند چنین میکند و خدا را شکر میگزارد. زیرا هیچیک از ما برای خود زندگی نمیکنیم و هیچیک از ما برای خود نمیمیریم. اگر زندگی میکنیم، برای خداوند است، و اگر میمیریم، آن نیز برای خداوند است. پس خواه زندگی کنیم، خواه بمیریم، از آنِ خداوندیم. پس تو چرا برادر خود را محکوم میکنی؟ و تو چرا به برادر خود به دیدۀ تحقیر مینگری؟ زیرا همۀ ما در برابر مسند داوری خدا حاضر خواهیم شد.
در آن روزگار کسانی که غذای گیاهی مصرف می کردند، از قوانین غذایی شرعی یهودیت تبعیت می کردند. اما برخی هم همه چیزها را می خوردند. کسانی شنبه را گرامی می داشتند، و برخی دیگر نه. پولس میخواهد که رعایت کنندگان و رعایت ناکنندگان یکدیگر را به کج روی قضاوت نکنند. اما توجه کنیم که او کسانی را که صرفاً به شریعت متکی هستند، افرادی ضعیف الایمان می داند. به این آیات توجه کنید:
غلاطیان فصل ۳ آیات ۱۹ تا ۲۵
پس مقصود از شریعت چه بود؟ شریعت به سبب نافرمانیها افزوده شد، آن هم تنها تا زمانی که آن ’نسل‘ که وعده به او اشاره داشت، بیاید. شریعت به وسیلۀ فرشتگان و به دست واسطهای مقرر گردید. امّا هیچ واسطهای تنها نمایندۀ یک طرف نیست، حال آنکه خدا یکی است. پس آیا شریعت برخلاف وعدههای خداست؟ به هیچ روی! زیرا اگر شریعتی داده شده بود که میتوانست حیات ببخشد، در آن صورت بهیقین پارسایی نیز از راه شریعت فراهم میآمد. امّا کتاب اعلام داشت که همه در بند گناه اسیرند، تا آنچه وعده داده شده بود بر پایۀ ایمان به عیسی مسیح به ایمانداران عطا شود. ما پیش از آمدن ایمان، تحت مراقبت شریعت به سر میبردیم و تا ظهور ایمان در بند نگاه داشته میشدیم. پس شریعت مربی ما شد تا زمانی که مسیح بیاید و به وسیلۀ ایمان پارسا شمرده شویم. امّا اکنون که ایمان آمده، دیگر زیر دستِ آن مربی نیستیم.
در قسمت بالا پولس بر این نکته تاکید می کند که با آمدن مسیح، انسان به حدی از بلوغ رسیده که دیگر برای او شریعت ضرورتی ندارد. او همچنین می گوید عمل به بخشی از شریعت (مثل ختنه) به معنای عمل به کل آن است : اینک من پولس به شما میگویم که اگر مختون شوید، مسیح برای شما هیچ نفع ندارد. بلی، باز به هرکس مختون شود، شهادت می دهم که مدیون است اگر تمامی شریعت را به جا آورد. همه شما از شریعت عادل می شوید، از مسیح باطل و از فیض ساقط گشته اید. زیرا که ما به واسطه روح از ایمان مترقب امید عدالت هستیم. و در مسیح عیسی نه ختنه فایده دارد و نه نامختونی بلکه ایمانی که به محبت عمل میکند (غلاطیان ۵ آیات ۲ تا ۶)
و از انجا که این خطر وجود داشت که سخنان پولس در افراد کج فهمی ایجاد کند او از مفهوم روح تمسک می جست:
رومیان ۸ آیات ۵ تا ۱۱
آنان که نفسانی هستند، به آنچه از نَفْس است میاندیشند، امّا آنان که روحانیاند، به آنچه از روح است. طرز فکر انسانِ نفسانی، مرگ است، امّا طرز فکری که در حاکمیتِ روح قرار دارد، حیات و سلامتی است. زیرا طرز فکر انسانِ نفسانی با خدا دشمنی میورزد، چرا که از شریعت خدا فرمان نمیبرد و نمیتواند هم ببرد، و کسانی که در حاکمیتِ نَفْس هستند، نمیتوانند خدا را خشنود سازند. امّا شما نه در حاکمیتِ نَفْس، بلکه در حاکمیتِ روح قرار دارید، البته اگر روح خدا در شما ساکن باشد. و اگر کسی روحِ مسیح را نداشته باشد، او از آنِ مسیح نیست. امّا اگر مسیح در شماست، هرچند بدن شما به علت گناه مرده است، امّا چون پارسا شمرده شدهاید، روح برای شما حیات است. و اگر روح او که عیسی را از مردگان برخیزانید در شما ساکن باشد، او که مسیح را از مردگان برخیزانید، حتی به بدنهای فانی شما نیز حیات خواهد بخشید. او این را به واسطۀ روح خود انجام خواهد داد که در شما ساکن است.
غلاطیان ۵ آیات ۱۹ تا ۲۶
اعمال نَفْس روشن است: بیعفتی، ناپاکی، و هرزگی؛ بتپرستی و جادوگری؛ دشمنی، ستیزهجویی، رشک، خشم؛ جاهطلبی، نفاق، دستهبندی، حسد؛ مستی، عیاشی و مانند اینها. چنانکه پیشتر به شما هشدار دادم، باز میگویم که کنندگان چنین کارها پادشاهی خدا را به میراث نخواهند برد. امّا ثمرۀ روح، محبت، شادی، آرامش، صبر، مهربانی، نیکویی، وفاداری، آنان که به مسیحْ عیسی تعلّق دارند، نَفْس را با همۀ هوسها و تمایلاتش بر صلیب کشیدهاند. اگر به روح زیست میکنیم، به روح نیز رفتار کنیم.
باید توجه داشت که در بسیاری از عبارات فوق، به ویژه آنهایی که از غلاطیان ( که البته در قیاس با رومیان زبان تندتری دارد) آمده، بیشتر بار بلاغی دارد و نباید آنها را به صورت نص گرایانه بخوانیم. برای نمونه، انجا که می گوید « کاش آنانی که شما را مضطرب می سازند، خود او اخته می کردند. (غلاطیان ۵ ایه ۱۲) واقعاً منظور این نیست که آنان به چنین کاری دست بزنند. شدت سخن پولس صرفاً برای مخالفت با موضعی است که عمل به شریعت، به ویژه در مورد طهارت و حلیت غذا، روزهای مقدس و ختنه، را برای رستگاری لازم می دانست.
پیوستگی میان عیسی و پولس
پولس اغلب به این موضوع متهم می شود که مسیر راستین عیسی را منحرف کرد. اما جالب است بدانیم که رابطه کلیسای نخستین با امت ها در کارها و گفتار خود عیسای تاریخی ریشه دارد، گرچه خود او چندان با امت ها سر و کار نداشت (مرقس ۷ آیات ۲۴ تا ۳۰:؛ متی ۱۰ آیات ۵ و ۶). عیسی با گناهکاران نشست و برخاست می کرد و بسیاری از مخالفان وی از این کار او بر می آشفتند. گناهکار در آثار یهودی و مسیحی قرون پیش تا چند قرن پس از عیسی به معانی زیر است: افرادی که طوری رفتار می کنند که گویا خدایی نیست؛ افرادی که شریعت، یا برخی تفسیر ها از شریعت، را رعایت نمی کنند؛ افرادی که خارج از عهد خدا با بنی اسراییل هستند و کسانی که عادل نیستند. در موارد فراوانی دیده می شود که امت ها به معنای همان گناهکاران است، مثلا در غلاطیان ۲ایه ۱۵ که پولس می گوید: » ما یهودی به دنیا آمده ایم و نه گناهکار امت ها « با توجه به مجموعه شواهد می توان ادعا کرد که نشست و برخاست پیروان عیسی با غیر یهودیان، دست کم غیر یهودیانی که به جنبش عیسی علاقه نشان می دادند که آنها هم گاه با جنبش خداترسان پیوند داشتند، پس از رستاخیز وی از رفتار خود او در دوران حیاتش (مثلا هم نشینی اش با گناهکاران) الهام گرفته است[8]
در میان مسیحیان، رابطه بین پولس و عیسی همیشه موضوع بحث و جدل بوده است. پولس، که به عنوان یکی از شخصیتهای مهم تاریخ مسیحیت شناخته میشود، پس از تجربههای معنوی ذهنی، از یک مخالفت سرسخت مسیحیت به یکی از بزرگترین پیروان و مبشران آن تبدیل شد. با این حال، او هرگز عیسی را در زمان حیات بشریاش ندید و تعالیم خود را بر اساس وحی و بینش شخصی بنا نهاد. این امر باعث می شود که برخی از افراد بر این باور باشند که تعالیم پولس انحرافی از پیام اصلی عیسی است و به ویژه در قوانین و سنت های یهودیت، موضع گیری های پول ها با آموزه های عیسی متفاوت بوده است. در مقابل، دیدگاههای پولس تأکید میکنند که تعالیم تکمیلکننده و توسعهدهنده پیام مسیح است و به معنای واقعی کلمه، روح مسیحیت نوین را تبیین میکند. اینها در تعبیر و تفسیر، بخشی از چالشهای تاریخی و کلامی در مسیحیت است و به مباحثی در میان عالمان دینی متفاوت است.
به رغم این اختلاف نظرها، نقش پولس در گسترش مسیحیت و تثبیت آن به عنوان یک تفکر جهانی بیبدیل است. او با سفرهای بشارتی خود و نوشتن نامههایی که بخش عمدهای از عهد جدید را تشکیل میدهند، تاثیر عمیقی بر شکلگیری تعالیم و تفکر مسیحی داشته است. این نامهها نه تنها مباحثی لاهوتی و اخلاقی را مطرح میکنند، بلکه دربردارنده دستورالعملهایی برای زندگی روزمره مسیحیان نیز هستند. از سوی دیگر، برخی از پژوهشگران بر این باورند که تفسیرهای پولس از تعالیم عیسی به طور قابل توجهی بر مبنای فهم و تجربیات شخصی خودش بنا شدهاند. این تفسیرها گاهی اوقات با چالشهایی روبرو شدهاند، به ویژه وقتی که مسائلی مانند نقش زنان در کلیسا، روابط بین مذاهب و نگرش به قوانین یهودیت مطرح میشود. در نهایت، تاثیر پولس بر مسیحیت به قدری عمیق است که برخی او را موسس مسیحیت نوین میدانند، در حالی که دیگران معتقدند او تنها یکی از تفسیرکنندگان و توسعهدهندگان پیام عیسی است. این تنوع دیدگاهها نشان میدهد که پولس نه تنها یک شخصیت محوری در تاریخ مسیحیت است، بلکه به عنوان یک شخصیت پیچیده و چندوجهی نیز مورد بررسی قرار میگیرد[9]
علاوه بر این، تاثیر پولس بر تفکر مسیحی از طریق برخورد او با مسائلی چون نجات، ایمان و اعمال، و نقش قوانین یهودی در مسیحیت، برجسته است. پولس، بر خلاف عیسی که بیشتر پیامهای خود را در قالب تمثیلها و به صورت شفاهی ارائه داد، از نامهنگاری برای بیان دیدگاههای خود استفاده میکرد. این امر باعث شده است که برداشتهای متفاوتی از پیامهای عیسی و تفسیرهای پولس وجود داشته باشد. برخی معتقدند که پولس تلاش کرده است تا مسیحیت را از یک دین بنیادین یهودی به یک دین جهانی تبدیل کند، و در این راستا، برخی از تعالیم یهودی را کنار گذاشته و بر اصولی چون ایمان و نجات از طریق فداکاری عیسی تمرکز کرده است. این تغییر تاکید، گاهی اوقات به عنوان دلیلی برای ادعاهای مبنی بر انحراف پولس از پیام اصلی عیسی مطرح میشود.
با این حال، بسیاری دیگر از محققان بر این نظرند که پولس نه تنها به تعالیم عیسی وفادار مانده، بلکه به توسعه آنها در چارچوبی جهانی کمک کرده است. این دیدگاه بر این باور استوار است که پولس، با تاکید بر ایمان به عیسی به عنوان مسیر نجات، در واقع پیام عیسی را به گونهای عمیقتر و فراگیرتر تفسیر کرده است. در عین حال، مسئله چگونگی تعامل با قوانین یهودی و چالشهای ناشی از آن، همچنان یکی از موضوعات مورد بحث در مطالعات مسیحیت باقی میماند. در نهایت، رابطه پولس با عیسی و تعالیم او یکی از جنبههای مرکزی در فهم دین مسیحیت و تاریخ آن است. این رابطه پیچیده و چندوجهی، همچنان موضوع تحقیقات و بحثهای گستردهای در میان دانشمندان دینی، مورخان و متفکران مسیحی است.
در آینده بیشتر در این باره خواهم نوشت.
.
[1]Covenantal Nomism
[2] Dunn, James D.G.. The New Perspective on Paul. Germany, Eerdmans Publishing Company, 2008.
[3] Wright, Nicholas Thomas. Paul: In Fresh Perspective. United Kingdom, Fortress Press, 2009.
[4] Sanders, E. P.. Paul and Palestinian Judaism: 40th Anniversary Edition. United States, Fortress Press, 2017.
[5] Paul within Judaism
[6] Wright, Nicholas Thomas. Paul: In Fresh Perspective. United Kingdom, Fortress Press, 2009.
[7] Rosner, Brian S.. Paul and the Law: Keeping the Commandments of God. United States, InterVarsity Press, 2013.
[8] Dunn, James D.G.. Jesus, Paul, and the Gospels. United Kingdom, Eerdmans Publishing Company, 2011.
[9] Schoberg, Gerry. Perspectives of Jesus in the Writings of Paul: A Historical Examination of Shared Core Commitments with a View to Determining the Extent of Paul’s Dependence on Jesus. United Kingdom, Pickwick Publications, 2013.