آیا عیسی توانایی خواندن داشته است؟
نوامبر 29, 2023انجیل پطرس چه می گوید؟
نوامبر 29, 2023(تمامی آیات به کار رفته در این مقاله از ترجمه زیبای پیروز سیار اقتباس شده است)
“دوستانی که با مباحث الهیات مسیحی آشنایی عمیق تری دارند، میدانند که یکی از مهمترین پایههای ایمان مسیحیت، بخصوص در محافل اوانجلیکال، مسألهی بیعیب و نقص بودن کتاب مقدس است. این مسأله به حدی در زیربنای جهانبینی مسیحیت اهمیت دارد که میتوان بیعیب بودن کتاب مقدس را به عنوان یکی از هویتهای اصلی آن در نظر گرفت. هدف از این مقاله، ورود به این بحث نیست؛ چرا که در مقالات دیگر به طور مفصل به آن پرداختهام. اما دوستانی که چنین دیدگاهی را میپذیرند باید بتوانند به مسائل تاریخی مطرح در کتاب مقدس نیز پاسخ گویند. اگر ما به ناخطا بودن یا به اصطلاح برخی، به خطا ناپذیری کتاب مقدس اعتقاد داشته باشیم، این بدان معناست که معتقدیم روایتهای الهی و تاریخی آن دارای هیچ خطایی نیستند، بنابراین، کتاب مقدس فاقد هرگونه اشتباه است! در این بخش، میپردازیم به یکی از موضوعاتی که پس از تحقیقات و مطالعات گسترده، باید اذعان داشت که از نظر تاریخی، بسیار دشوار و پیچیده است. هدف ما بررسی بخشهایی از انجیلهای لوقا و متی است که جزء انجیلهای کننی و از میان چهار انجیل اصلی کلیسا به حساب میآیند. در ادامه، دادههای ارائه شده در این دو انجیل را با یکدیگر مقایسه خواهیم کرد و دلایلی را خواهیم آورد که چرا این دو روایت نمیتوانند از نظر تاریخی (نه الهیاتی) صحیح باشند.”
مقدمه:
انجیل لوقا با مقدمهای رسمی آغاز میشود که در چهار آیه اول به آن پرداخته شده است. این مقدمه برای کسانی که با نوشتههای تاریخی دوران رومی-یونانی آشنایی دارند، بیگانه نیست زیرا شباهت زیادی به مقدمههای کتب باستانی، بویژه آثار یونانی، دارد. لوقا نویسندگی خود را با مقدمهای آغاز میکند که به زبان یونانی نگاشته و از مرقس و متی زیباتر است. با این کار، نه تنها تواناییهای نویسندگی خود را به رخ میکشد بلکه دانش خود را در محدوده موضوع مورد نظر نشان میدهد. در ادبیات یونانی-رومی، چنین مقدمهای عمیق، نشاندهنده انجام تحقیقات دقیق نویسنده درباره موضوعات تاریخی جمعآوری شده است و گاهی نام شخصی که کتاب به او تقدیم میشود نیز در آن ذکر میگردد.
تمامی این ویژگیها در مقدمه انجیل لوقا (فصل اول، آیات ۱ تا ۴) به چشم میخورد. نویسندهی اثر، که خود را معرفی نکرده و از قرن دوم به طور سنتی به عنوان لوقا شناخته میشود— اولین بار ایرنیوس، اسقف لیون در فرانسه، حدود سال ۱۸۰ میلادی انجیل را با این نام خطاب کرده است— نویسنده اشاره میکند که پیش از او چندین نفر داستانهای زندگی عیسی را نوشتهاند (۱:۱) و این داستانها بر پایه گزارشهایی است که توسط شاهدان و خادمان کلام نقل شدهاند (۱:۲). به عبارت دیگر، نویسنده این اثر که بر سنتهای شفاهی قرن اول متکی است و از منابع دیگر نیز بهره برده، اظهار میدارد که تحقیق کاملی دربارهی تمامی امور از آغاز به عمل آورده و قصد دارد تا شرح منظمی از آنها را برای تئوفیلوس عزیز بنگارد (۱:۳). غالب دانشمندان بر این باورند که این او جدا از سنت های که دریافت کرده است از متون قبلی نیز بهره برده است متونی همچون انجیل مرقس، و احتمالاً انجیلی دیگر که به نام اختصاری (کیو) شناخته میشود.
به همین دلیل، نویسنده بیان میکند که تصمیم گرفته است تا پس از دقت در کلیه موارد از ابتدا، گزارش منظمی را برای شخصی که نویسنده او را ، ای تئوفیلوس گرامی میخواند، تدوین کند (۱:۳). چنین کاری نشان میدهد که وی خود را متعهد به ارائه یک داستان دقیق و منظم میدانسته و در زمینه نگارش، دارای مهارت و آگاهی چشمگیری بوده است. نویسنده در آیه ۴ اضافه میکند که هدف او از این کار، تأیید حقایقی است که تئوفیلوس درباره آنها تعلیم دیده است. این نشان میدهد که تئوفیلوس قبلاً مطالعهای درباره موضوعات مورد بحث داشته و نویسنده میخواهد با نوشته خود، درک او را عمیقتر کند. این مهم که تئوفیلوس یک اشاره به شخص بوده است یا به انجمنی از مسیحیان بر ما مشهود نیست، زیرا نام تئوفیلوس به معنی محبوب خدا است و عده ای را این گمان است که شخص تئوفیلوس یک فرد نیست بلکه به گروهی از مسیحیان که محبوب خدا هستند اشاره دارد.
تاکید لوقا بر اینکه خود تحقیق کرده و از منابع موثق استفاده نموده، به این معنی است که او نقشی فعال در جمعآوری و ارائه اطلاعات داشته و نه صرفاً به عنوان نقلکنندهای منفعل عمل نموده است. این مسئله بر اهمیت نویسنده در فرایند تاریخنگاری و تدوین اسناد مهم، مانند انجیلی که در دست داریم، تأکید میکند و مشروعیت بیشتری به متن میبخشد. در نهایت، این مقدمه به عنوان پایهای محکم برای مطالبی که در ادامه انجیل مطرح میشوند، عمل میکند و میتواند به عنوان دلیلی برای اعتبار بخشی به محتوای بعدی آن نیز به شمار آید.
“پس از مقدمه، داستان به تولد یحیی تعمید دهنده و عیسی مسیح میپردازد. همانطور که میدانیم، تنها انجیلهای متی و لوقا به بیان داستان تولد عیسی میپردازند. این سوال که چرا در هیچ یک از منابع دیگر عهد جدید و حتی منابع خارج از آن، اشارهای به تولد عیسی از مریم باکره نشده، خود موضوعی است که نیاز به بررسی جداگانه دارد. اما مقاله حاضر بر روایتهای لوقا و متی در خصوص واقعه تولد تمرکز دارد. بنابراین، به اصل موضوع باز میگردیم. برای بسیاری از ما، داستان کریسمس که در این دو انجیل بیان شده، مانند یک داستان یکپارچه به نظر میرسد، اما واقعیت این است که هر دو انجیلنویس به شکل متفاوتی نوشتهاند و طبیعتاً هر کدام گمان میکردند روایتشان اسناد تاریخی دارد. اما زمانی که با دقت به متون مینگریم، با مسائلی روبرو میشویم که بسیار پیچیده و متناقضاند و تقریباً نمیتوان بین این دو روایت تاریخی سازش ایجاد کرد یا آنها را در کنار یکدیگر درک کرد، زیرا هر دو انجیل تولد عیسی را نه تنها متفاوت بلکه به صورت متناقض گزارش میدهند.”
اجازه دهید که ملاقات فرشته با مریم را مورد بررسی قرار دهیم: لوقا فصل ۱ آیات ۲۶ تا ۳۸
خدا در ماه ششم جبرئیل فرشته را به شهری از جلیل به نام ناصره گسیل داشت، نزد باکره ای که به نامزدی مردی به نام یوسف از خاندان داود در آمده بود؛ و باکره مریم نام داشت. بر او وارد شد و گفت: شادمان باش ای آکنده از فیض، خداوند با تو است. از این کلام، مریم سخت پریشان گشت. از خویشتن پرسید که مراد از این سلام چیست. و فرشته او را گفت بیمناک مباش ای مریم؛ چه نزد خدا فیض یافته ای. اینک در بطن خویش آبستن خواهی شد و پسری خواهی زاد و او را عیسی نام خواهی نهاد. او بزرگ خواهد بود و پسر خدای تعالی خوانده خواهد شد. خداوند خدا اورنگ پدرش داود را بر او عطا خواهد کرد؛ بر خاندان یعقوب تا ابد سلطنت خواهد کرد و سلطنت او را پایان نخواهد بود. لیک مریم فرشته را گفت: این چه سان خواهد شده با مردی نیامیخته ام؟ فرشته او را پاسخ گفت: روح القدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای تعالی ترا به زیر سایه خود خواهد گرفت؛ هم از این روی هستیٍ مقدسی که زاده خواهد گشت، پسر خدا خوانده خواهد شد و اینک خویشاوند تو الیصابات نیز پیرانه سر آبستن پسری گشته و شش ماهه باردار است، همو که نازایش میخواندند؛ چه بر خدا هیچ چیز مخال نیست. آنگاه مریم گفت: من کنیز خداوندم ؛ بادا که بر وفق کلام تو بر من رود! و فرشته او را ترک گفت. حال با داشتن این آیات در ذهن وارد گزارش متی می شویم:
درست است، بیایید به بررسی گزارش انجیل متی بپردازیم و باید چند نکته را در نظر بگیریم:
تمرکز متی بر اصالت یهودی عیسی مسیح در داستان تولد او است که این مسئله پس از نسبنامه در فصلهای ۱ و ۲ مورد تأیید قرار میگیرد. جالب توجه است که در گزارش متی تمامی رخدادها طبق طرح و برنامهای الهی رقم میخورند. به عنوان مثال، مریم توسط روح القدس حامله میشود و فرشته خدا به یوسف کمک میکند تا سوءتفاهمی که برای او پیش آمده، برطرف شود. این حادثه تحقق یکی از پیشگوییهای مهم اشعیای نبی در عهد عتیق است (متی فصل ۱:۲۳) که میگوید: «اینک، باکرهای حامله خواهد شد و پسری خواهد زایید، و او را عمانوئیل خواهند نامید» که ترجمهاش میشود «خدا با ما». در واقع، سایر رویدادهای گزارش شده در این انجیل نیز از این قرارند: تولد عیسی در بیتلحم (متی فصل ۲ آیه ۶) که میگوید: «و تو، ای بیتلحم، زمین یهودا، به هیچ وجه کمترین در میان رهبران یهود نیستی؛ زیرا از تو رهبری برخاسته است که شبان قوم من اسرائیل خواهد بود.» فرار خانواده به مصر (متی فصل ۲ آیات ۱۳ و ۱۴) که فرشته به خواب یوسف میگوید که کودک و مادرش را بردار و به مصر بگریز، و آنجا مان تا من به تو خبر دهم، چرا که هیرودس به دنبال کودک برای کشتن او خواهد آمد. قتل عام کودکان بیگناه توسط هیرودس (متی فصل ۲ آیه ۱۸) که میگوید: «صدای گریه و زاری در رامه شنیده شد، راحیل بر فرزندانش مینالید و از دلداری خودداری میکرد، زیرا آنها نیستند.» و در آخر، تصمیم خانواده برای بازگشت و سکونت مجدد در ناصره (متی فصل ۲ آیه ۲۳): و در شهری به نام ناصره سکونت اختیار کردند تا کلام گفته شده توسط پیامبران تحقق یابد.
در انجیل متی، داستانهایی که ذکر شد منحصر به همان انجیل هستند. متی به این نکته تأکید دارد که از آغاز تولد مسیح تا پایان آن، تمام پیشگوییهای موجود در کتاب مقدس در شخص مسیح محقق شدهاند. او در یازده مورد مختلف از عبارت “چنین شد تا نبوت … به تحقق بپیوندد” استفاده کرده تا این ادعای خود را تقویت بخشد.
اما پیدایش عیسی مسیح چنین روی داد، مادر او مریم نامزد یوسف بود، باری پیش ازآن که به هم بپیوندند، مریم خویشتن را از روح القدس آبستن یافت. همسر او یوسف که مردی درستکار بود نمیخواست نزد همگان رسوایش سازد، بر آن شد تا وی را در نهان طلاق دهد. همچنان که قصد این کار را کرده بود، فرشته خداوند به خواب او آمد و وی را گفت یوسف، پسر داود، از آن بیمناک مباش که زن خویش مریم را به خانه خود بری: چه آنچه در او پدید گشته از روح القدس است؛ او پسری خواهد زاد و تو او را عیسی نام خواهی نهاد، چه قوم خود را از گناهانشان خواهد رهاند. باری، این همه روی داد تا این کلام خداوند که از زبان پیامبر گفته شده است تحقق پذیرد. اینک باکره آبستن شده پسری خواهد زاد، و او را عمانویل خواهند نامید که معنی آن خدا با ما است. یوسف چون از خواب برخاست، چنان کرد که فرشته خداوند بدو امر کرده بود: زن خویش را به خانه برد؛ و با او نیامیخت تا آن روز که پسری بزاد، و او را عیسی نان نهاد. متی فصل ۱ آیات ۱۸ تا ۲۵
درست است، پس از بررسی کلی خط فکری این دو نویسنده در بیان روایتها، حال به مقایسه گزارشهای آنها میپردازیم. وجود شباهتهایی میان داستانهای تولد عیسی در اناجیل متی و لوقا قابل توجه است. به عنوان مثال، هر دو انجیل بیان میکنند که عیسی در بیت لحم، از باکرهای به نام مریم که نامزد مردی به نام یوسف بوده، متولد شده است. هر دو انجیلنویس عیسی را به عنوان مسیح معرفی میکنند و پدر و مادر او در هر دو انجیل یهودی هستند. اما افراد بسیاری که این دو انجیل را مطالعه میکنند، از تفاوتهای آنها شگفتزده میشوند. در واقع، هیچ یک از داستانهای انجیل لوقا در انجیل متی یافت نمیشود، همانطور که داستانهای متی در لوقا دیده نمیشوند. اگر بخواهیم فهرستی از وقایع بر اساس انجیل لوقا و متی تهیه کنیم و آنها را با یکدیگر مقایسه کنیم، با چیزی شبیه به این روبرو میشویم:
در فهرست اول که بر اساس سنت انجیل لوقا است و احتمالاً از منبع L گرفته شده، چوپانان تولد عیسی را جشن میگیرند و از مجوسیان خبری نیست. اما در انجیل متی، که احتمالاً از منبع M استفاده شده، از چوپانان در تولد عیسی سخنی به میان نیامده، بلکه مجوسیان هستند که به تقدیم هدایایی به عیسی میپردازند. در لوقا میخوانیم که به دلیل سرشماری، مریم و یوسف برای ثبتنام به بیت لحم میروند، زیرا یوسف از نسل داود بوده و اگوستوس، امپراتور روم، دستور داده است که همه به شهر اجدادی خود برای ثبت نام که احتمالاً برای مالیات بوده بروند. اما در انجیل متی، مریم و یوسف از ابتدا ساکن بیت لحم بودهاند! در لوقا پس از تولد عیسی در بیت لحم، آنها ۳۲ روز در آنجا میمانند تا مریم قربانی لازم را تقدیم کند و پس از آن، لوقا صراحتاً میگوید آنها به کجا میروند: چون یوسف و مریم آیین شریعت خداوند را به جا آوردند، به شهر خود، ناصره در جلیل، بازگشتند (لوقا فصل ۲ آیه ۳۹). در حالی که در انجیل متی، پس از تولد عیسی، آنها به ناصره نمیروند، بلکه به مصر میروند! زیرا متی میگوید که هیرودیس از تولد عیسی باخبر شده و به دنبال کشتن کودک است، پس به فرمان فرشته خدا، مریم و یوسف به مصر میگریزند. و پس از گذشت مدتی در مصر (که مشخص نیست چه مدتی بوده)، فرشته به آنها دستور میدهد که به سرزمین اسرائیل بازگردند. وقتی به اسرائیل بازمیگردند، قصد دارند به بیت لحم بروند، زیرا خانهشان در آنجا بوده است. اما چون یوسف میفهمد که پسر هیرودیس در یهودا حکمرانی میکند، به سمت شمال، به شهر ناصره در استان جلیل میروند و در آنجا ساکن میشوند.
گزارش موجود در انجیل متی در مورد مجوسیان واقعاً عجیب است: گروهی ستارهشناس از مشرق به دنبال ستارهای حرکت میکنند و همین ستاره آنها را به مکان تولد کودک راهنمایی میکند! چگونه ممکن است یک ستاره دقیقاً بالای خانهای قرار گیرد؟ به طوری که محل دقیقی را مشخص کند؟ متی به طور خاص میگوید که ستارهای که در مشرق دیده بودند، در نهایت بالای مکانی که کودک در آن قرار داشت، ایستاد! تناقض دیگری که جالب است، در گزارش لوقا میخوانیم که فرشته به مریم میگوید تو پسری را به دنیا خواهی آورد و باید نام او را عیسی بگذاری (لوقا ۱:۳۱). در حالی که در متی فرشته به یوسف میگوید که مریم پسری را به دنیا خواهد آورد و تو باید نام او را عیسی بنامی (متی ۱:۲۱).
در انجیل لوقا، داستان با اعلام تولد یحیی تعمیددهنده به الیصابت و زکریا شروع میشود و پس از آن، بشارت جبرئیل به مریم داده میشود که او بدون داشتن رابطه جنسی و از طریق روح القدس، حامله خواهد شد. مریم الیصابت را ملاقات میکند، سرودی شگرگزاری میخواند، یحیی متولد میشود و زکریا پیشگویی میکند. همه اینها در فصل اول آمده است که جای بحث زیادی دارد، اما همانطور که پیشتر گفتم، ما به مبحث تولد عیسی میپردازیم.
در فصل دوم انجیل لوقا آیه اول میخوانیم که در آن روزگار، حکمی از سوی قیصر اوگوستوس صادر شد که تمام دنیای مسکون سرشماری شوند. به ما گفته میشود که این نخستین سرشماری بوده، در زمانی که کویرینیوس فرماندار سوریه بود. بنابراین، همه به خانههای اجدادی خود رفتهاند. چون یوسف، که با مریم در ناصره واقع در شمال منطقه اسرائیل زندگی میکرد و از نسل داود بود،
میبایست به همراه نامزد خود به بیت لحم برود، مسیری حدود ۹۰ تا ۱۰۰ کیلومتر را طی کنند. مریم در حالی که باردار است به بیت لحم میرسند و میخوانیم که: واقع شد که در زمانی که آنجا بودند، وقت زایمانش فرا رسید، پس پسر نخستین خود را زایید و او را در پارچهای پیچید و در آخوری خوابانید، چرا که برای آنها جایی در مهمانخانه نبود (لوقا ۲:۶-۷). سپس میخوانیم که فرشتگان به شبانان خبر تولد منجی را میدهند. هشت روز پس از آن، کودک ختنه میشود و هنگامی که زمان تطهیر مریم طبق شریعت موسی فرا میرسد، آنها به معبد میروند تا قربانی مورد نیاز را تقدیم کنند، که این اشاره به قانونی در کتاب لاویان فصل ۱۲ دارد و بیان میکند که زنی که فرزندی را به دنیا میآورد باید پس از ۳۲ روز قربانی تقدیم کند. داستان ادامه دارد و عیسی توسط شمعون و حنا شناخته میشود (لوقا ۲:۲۵-۴۰) و پس از آن، خانواده برای ادامه زندگی به ناصره بازمیگردند، جایی که عیسی بزرگ میشود.
در ابتدای گزارش لوقا در فصل دوم، از یک سرشماری بزرگ سخن گفته میشود که به عنوان اولین سرشماری در امپراطوری روم معرفی شده است. حتی اشاره شده که تمام مردم جهان باید در این سرشماری شرکت کنند. تاریخدانان رومی زندگی قیصر اوگوستوس را با جزئیات فراوانی ثبت کردهاند، اما در هیچ یک از منابع تاریخی ما، هرگز اشارهای به سرشماری که لوقا به آن اشاره کرده وجود ندارد. ما میدانیم که زمانی که لوقا میگوید «تمام جهان باید سرشماری شوند»، این گزاره نمیتواند صحیح باشد؛ زیرا منظور وی امپراطوری روم است، اما حتی چنین چیزی برای امپراطوری روم هم امکانپذیر نبوده است. توجه کنید که لوقا از یک سرشماری جهانی صحبت میکند، یعنی تمام امپراطوری روم! آیا میتوان چنین چیزی را تصور کرد که تمام شهروندان امپراطوری برای ثبت نام به محل اجدادی خود بازگردند؟ چگونه امکانپذیر است که اگر کسی در اورشلیم زندگی میکند اما اجدادش در ایران بودهاند، باید برای ثبت نام به ایران برود؟ و اینکه اجداد شما دقیقاً چه کسانی به شمار میروند و چند نسل قبل از خودتان را باید پیگیری کنید؟ چهار نسل، هفت نسل یا ده نسل قبل؟ و چرا این رویداد بزرگ و مهم که بسیار زمانبر و دشوار بوده هیچگاه توسط تاریخدانی گزارش نشده است؟
علاوه بر این، چرا یوسف باید به بیتلحم برود؟ چرا باید داود جد او باشد و نه پدربزرگ یا پدربزرگ پدربزرگ او؟ چرا او به شهری میرود که داود از آنجا متولد شده است؟ این نکته مهم است، زیرا لوقا نمیگوید که یوسف بومی بیتلحم است، بلکه او برای ثبت نام به آنجا میرود چرا که از نسل داود است و داود در آنجا متولد شده است. همچنین، چند هزار نفر در زمان یوسف میتوانستند خود را به داود مرتبط بدانند و از همه مهمتر، چگونه کسی به طور دقیق میتوانست بداند که شجرهنامه او از کجا نشأت گرفته است، آن هم برای هزار سال پیش؟ در آن زمان، به سادگی نمیشد به شجرهنامهها اعتماد کرد. یکی از شناختهشدهترین دانشمندانی که در این زمینه نوشته است، ریموند براون است که در کتاب «تولد مسیح» نشان میدهد که یهودیان معاصر عیسی نمیتوانستند به شجرهنامههای خود اعتماد کامل داشته باشند. برای اطلاع بیشتر به کتاب او رجوع کنید. سوال دیگری که این متن برای ما ایجاد میکند این است که داود حدود هزار سال پیش از یوسف زندگی میکرد؛ آیا میتوان تصور کرد که در امپراطوری روم برای ثبت نام در این سرشماری، افراد به خانههای اجدادیشان که از هزار سال پیش بودهاند بازگردند؟ و هیچ سابقهای از مهاجرت گسترده در هیچ منبع تاریخی ذکر نشده باشد؟
یکی از تفاوتهای بارز بین دو روایت لوقا و متی به محل زندگی مریم و یوسف مربوط میشود. اغلب ما تصور میکنیم که آنها در ناصره زندگی میکردند. در داستان انجیل لوقا، مریم و یوسف از شهر خود به بیتلحم میروند تا برای آمارگیری ثبت نام کنند و همانطور که خواندیم، مریم در آنجا به طور ناگهانی زایمان میکند. این برداشت از داستان بر اساس این واقعیت است که لوقا صراحتاً میگوید زمانی که به آنجا رسیدند، وقت زایمان مریم فرا رسیده بود (لوقا ۲:۶). یوسف و مریم برای اجرای دستورات شرعی مطابق با سفر لاویان فصل ۱۲، تقریباً ۳۲ روز در بیتلحم میمانند.
پیش از بررسی این گزارش، لازم است ببینیم متی درباره این واقعه چه میگوید. متی به سفر یوسف و مریم از جلیل برای ثبتنام در سرشماری بزرگ هیچ اشارهای نمیکند! در واقع، متی به خوانندگانش نشان میدهد که مریم و یوسف در واقع از بیتلحم بودهاند. این مطلب ابتدا در داستان مجوسیان مطرح میشود، که برای پرستش، مسیری طولانی را طی میکنند و در سفرشان از ستارهای پیروی میکنند که در آسمان به نشانه تولد عیسی ظاهر شده است. مجوسیان عیسی نوزاد را در بیتلحم، در یک خانه مییابند (نه در آخور یا غار، متی ۲:۱۱). بر این اساس، بسیاری استدلال میکنند که تا دلیل دیگری وجود نداشته باشد، باید پذیرفت که آن خانه، محل زندگی عیسی و خانوادهاش بوده است، چرا که متی چنین دلیلی را به خوانندگانش ارائه نداده است.
پس از آن، در گزارش متی میخوانیم که هیرودیس، پس از اینکه زمان ظاهر شدن ستاره را از مجوسیان پرسید، سربازان خود را فرستاد تا کودکان دو ساله و کمتر را بکشند (متی ۲:۱۶). به عبارت دیگر، کشتار کودکان نه بلافاصله پس از تولد عیسی، بلکه چندین ماه و شاید حتی بیش از یک سال پس از آن رخ داده است. اگر این اتفاق فوراً پس از تولد صورت گرفته بود، هیرودیس تنها با کشتن نوزادان مطمئن میشد. بر اساس گزارش متی، یوسف و مریم در آن زمان در بیتلحم بودهاند و میبایست تصور کنیم که آن شهر، محل زندگی آنها بوده است. شاید واضحترین دلیل برای این مسئله آن باشد که یوسف چندین ماه پس از اقامت در مصر برای دور ماندن از خشم هیرودیس، در خواب از فرشته خدا دستور میگیرد که به سرزمین اسرائیل بازگردد (متی ۲:۲۰). اما او بنا داشت به کدام بخش از این سرزمین برود؟ پاسخ به این سوال کاملاً روشن است. او قصد داشت به بیتلحم، جایی که از آن آمده بود، بازگردد. فقط وقتی که میشنود ارخلائوس، پسر هیرودیس، جای پدرش در ایالت یهودیه فرمانروایی میکند، از بازگشت به آنجا میترسد (این کاملاً واضح است). پس، یوسف برخاسته، کودک و مادرش را برداشت و به سرزمین اسرائیل بازگشت، اما چون شنید که ارخلائوس به جای پدرش هیرودیس در یهودیه حکمرانی میکند، ترسید به آنجا برود و پس از دریافت هشدار در خواب، به سوی نواحی جلیل گرایش یافت و در شهری به نام ناصره سکونت گزید. به این ترتیب، کلام انبیا که گفته بودند او ناصری خوانده خواهد شد، به حقیقت پیوست (متی ۲:۲۱ تا ۲۳). استناد به گزارش متی، یوسف و مریم به نظر میرسد که اصالتاً ساکنان بیتلحم بودهاند و زمانی که عیسی کودک بوده، به ناصره رفته و او را در آنجا بزرگ کردهاند. نکته جالبتر این است که نبوت “او ناصری خوانده خواهد شد” در هیچیک از کتب عهد عتیق ذکر نشده است (که البته در این مقاله فرصت تحلیل آن نیست).
در انجیل لوقا نیز عیسی در بیتلحم متولد میشود و در ناصره پرورش مییابد، اما روایت ارائه شده در این انجیل با آنچه در انجیل متی آمده است به شکلی کاملاً متفاوت است. گزارش لوقا اعلام میکند که در زمان فرمانروایی کورینیوس بر سوریه، اگوستوس قیصر فرمانی برای یک آمار سراسری صادر کرده است و در نتیجه، یوسف و مریم نیز از وطنشان که ناصره بود به بیتلحم میروند (لوقا ۲:۱ تا ۵). مریم در حالی که به بیتلحم میرسد، درد زایمان میگیرد و در نتیجه، عیسی در بیتلحم به دنیا میآید و به عبارتی، زادگاه او بیتلحم میشود. پس از گذشت حدود یک ماه، آنها به شهر خود که ناصره بوده بازمیگردند و عیسی در آنجا پرورش مییابد (لوقا ۲:۳۹ و ۴۰). همانطور که احتمالاً تاکنون دریافتهاید، به دلیل بازگشت فوری خانواده به ناصره در انجیل لوقا، ملاقات مجوسیان که در گزارش متی به آنها اشاره شده، نمیتواند پس از حدود یک سال از تولد عیسی (زیرا آنها هنگام تولد عیسی ستارهای را در مشرق دیده و از آنجا به سوی اسرائیل حرکت کردهاند) با آنها در خانهشان در بیتلحم صورت گرفته باشد؛ همچنین به دلیل فرار آنها به مصر، چنین دیداری امکانپذیر نبوده است.
در هیچ منبع دیگری به طور مستقیم از تولد عیسی سخن به میان نیامده است. حتی پولس رسول، که نوشتههای او از هر چهار انجیل زمانی پیشینی دارند، در هیچ یک از نامههای خود اشارهای به این موضوع نکرده است. تنها اشاره او در غلاطیان ۴:۴ است که نمیتوان از آن متن به طور مشخص تولد عیسی از مریم باکره را استنباط کرد. زمانی که در کنفرانس تاریخی عیسی که در شیکاگو برگزار شد، شخصاً از کریگ ایوانز— دانشمند برجسته و شناختهشده در زمینه عهد جدید، مسیحیت اولیه و ریشههای آن که آثار فراوانی نوشته است— پرسیدم چرا پولس رسول به تولد عیسی از مریم باکره اشارهای نکرده است، جز آنچه در غلاطیان ۴:۴ آمده که میگوید: «لیکن چون زمان کامل شد، خدا پسر خود را فرستاد، زاده شده از زن و تحت شریعت آمده». پاسخ او جالب بود: آیا ممکن است که پولس و لوقا همکار بودهاند و پولس از سنت تولد عیسی خبر نداشته باشد؟ این پاسخ ممکن است درست باشد اما نمیتوان با قطعیت روی آن حساب کرد. زیرا به نظر من تولد مسیح، همانند مرگ و قیامت او، نقاط عطف و کلیدی در زندگیاش بوده و تقریباً غیرمنطقی است که پولس، که بخش اعظم پیام خود در همه نامههایش به مرگ و قیامت مسیح اختصاص داده و فراوان از این دو رویداد مهم در زندگی مسیح نوشته است، هیچ اشارهای به تولد او از باکره نکرده باشد! اولین گمانه این است که او از این موضوع بیخبر بوده و دوم اینکه او این موضوع را جزو بدیهیات دانسته و ذکر نکرده است (که خود موضوع بحثهای فراوانی در میان پژوهشگران است).
در این قسمت، قصد دارم توضیح دهم که چرا گزارشهای لوقا و متی با یکدیگر متفاوت و متناقض هستند و چرا با وجود چنین تناقضی، باز هم برای پژوهشگران به عنوان تنها منابع تاریخی، قابل اعتماد تلقی میشوند. از انجیل لوقا شروع میکنم:
اگر دقت کنیم، در فصل اول انجیل لوقا، فرشته جبرئیل به مریم ظاهر میشود و خبر تولد عیسی را به او میدهد. در این بخش، خبری از یوسف نیست و داستان با مریم آغاز میشود و پس از آن، ملاقات مریم با الیصابت و سرود مریم را میبینیم. به نظر میرسد لوقا سعی دارد نقش مریم را در فرایند تولد پررنگتر نشان دهد، به همین دلیل از یوسف سخنی به میان نمیآورد. مهم است که هر خوانندهای توجه کند که نویسندگان انجیل، داستانهایی که آوردهاند را خودشان اختراع نکردهاند بلکه آنها را از سنتهای پیشتر موجود گرفتهاند. این لزوما به معنای صحت کامل این سنتها نیست، بلکه آنها را به عنوان منابع انتخاب کردهاند. به همین دلیل است که ما با تنوع در روایتها مواجه هستیم.
یکی دیگر از اهداف لوقا نشان دادن این است که نجاتدهنده از بیتلحم میآید زیرا پیشبینی شده بود. به همین دلیل است که برخی محققان باور دارند داستان سرشماری در لوقا ۲ فقط به این دلیل بوده که مریم و یوسف را به بیتلحم ببرد و عیسی در آنجا به دنیا آید، تا نبوت کتاب میکا فصل ۵ آیه ۲ تحقق یابد. هرچند لوقا به صراحت به چنین نبوتی اشاره نکرده است اما احتمالاً چنین چیزی را در نظر داشته است.
اما گزارش متی کمی متفاوت است. او با تأکید بر شخصیت یوسف آغاز میکند و فرشته به او پیغام میدهد که نسبت به مریم شک نکند. متی تأکید زیادی دارد بر این که عیسی را به عنوان “موسی دوم” به خوانندگانش معرفی کند، به همین دلیل است که ارتباط زیادی بین روایتهای او و نبوتهای عهد عتیق وجود دارد. اگر از نویسنده انجیل لوقا پرسیده شود چرا عیسی در بیتلحم به دنیا آمده است، پاسخی شبیه این دریافت میشود: به دلیل دستور امپراطور برای سرشم
اری، یوسف و مریم به خانه جد خود داود میروند و زمانی که به بیتلحم میرسند، عیسی متولد میشود! اما اگر همین سوال را از نویسنده انجیل متی بپرسیم، پاسخ چیست؟ زیرا نبوتی وجود داشته است! متی تلاش میکند تا حوادث زندگی عیسی را با نبوتهای موجود در عهد عتیق مطابقت دهد. به عنوان مثال، چرا مریم باید از روح القدس باردار شود بدون هیچ رابطه جنسی؟ متی پاسخ میدهد زیرا در کتاب اشعیا آمده است که باکرهای آبستن شده و پسری خواهد زاید و نامش را عمانوئیل خواهند نهاد، یعنی “خدا با ما” (اشعیا ۷:۱۴)! اما نه لوقا و نه پولس رسول، که استاد علم الهیات عهد عتیق بود، از چنین نبوتی استفاده نکردهاند. نتیجهگیری: نویسندگان انجیل بر اساس موضوعات الهیاتی که در ذهن داشتند، گاهی اوقات رویدادهای تاریخی را تطبیق میدهند تا به اهداف الهیاتی خود برسند.
این رویکرد به موضوع تولد عیسی مسیح از دیدگاه تاریخی و با استناد به متون عهد جدید انجام شده است.
نویسنده این مقاله به تولد عیسی مسیح از مریم باکره اعتقاد دارد و آن را به عنوان یکی از اصول اعتقادی اساسی باور مسیحی مطرح میکند.
در آینده، موضوعات دیگری را در این زمینه مورد بررسی قرار خواهم داد.
نویسنده: پیمان سالار، بهار ۲۰۲۲
[1] Warfield, Benjamin Breckinridge, and Craig, Samuel G.. The Inspiration and Authority of the Bible. United States, Literary Licensing, LLC, 2013. 18-26
[2] Lewis, Frank Grant. The Irenaeus Testimony to the Fourth Gospel: Its Extent, Meaning and Value. United Kingdom, Wipf and Stock Publishers, 2008. 71-83.
[3] Brown, Raymond E. The Birth of the Messiah: A Commentary on the Infancy Narratives in the Gospels of Matthew and Luke. New Updated Edition. New York; London: Yale University Press, 1993
[4] شخصی که لوقا هر دو جلد کتابش یعنی انجیل لوقا و کتاب اعمال رسولان را خطاب به او نوشته است. دانشمندان درباره اینکه تئوفیلوس شخصی حقیقی احتمالا یکی از مقامات عالی رتبه رومی بوده یا اینکه این واژه نمادین است،اختلاف نظر دارند. تئوفیلوس به معنای محبوب خدا است، این اسم اگر نمادین باشد به افراد یا جوامعی مسیحی اشاره میکند که مخاطب مولف بوده اند.
[5] برای اطلاعات بیشتربه مقاله ای که در مورد منبع ل نوشته ام رجوع کنید
[6] Brown, Raymond E. The Birth of the Messiah: A Commentary on the Infancy Narratives in the Gospels of Matthew and Luke. New Updated Edition. New York; London: Yale University Press, 1993
[7] Betsworth, Sharon. Children in Early Christian Narratives. Ed. Chris Keith. Vol. 521. London; New York; New Delhi; Sydney: Bloomsbury, 2015. Print. Library of New Testament Studies.
[8] Brown, David, A. R. Fausset, and Robert Jamieson. A Commentary, Critical, Experimental, and Practical, on the Old and New Testaments: Matthew–John. V. London; Glasgow: William Collins, Sons, & Company, Limited. Print