آیا کاتبان مسیحی متن عهد جدید را تغییر داده اند؟
نوامبر 29, 2023خداوندی عیسی؟ و تولد او از باکره؟ کفر!
نوامبر 29, 2023در مقالات مختلف از اناجیل غیر رسمی (غیر کننی) انجیل Q و موضوعات دیگر صحبت کردم در این مقاله قصد دارم درباره منابع تاریخی دیگری صحبت کنم که در بحث عیسی تاریخی مهم می باشند. ( در مقاله جدا مبحث معیارهای شناخت عیسی تاریخی را نیز بررسی کردیم که میتوانید آن مقاله را نیز کنار مقاله فعلی مطالعه کنید تا بینش بهتری از این مبحث داشته باشید).
به جز منابعی که داریم که در عهد جدید هستند (انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا) ما درباره عیسای تاریخی یعنی زندگی واقعی عیسی تاریخی چه چیزی میتوانیم بدانیم: پاسخ دادن به چنین سوالاتی بسیار دشوار است هر چند که در دنیای مسیحی هستند افرادی که ظاهرا همیشه برای همه چیز پاسخی دارند. اما بر اساس روایت های عهد جدید که در بعضی مواقع با هم در هماهنگی نیستند و مهمتر از آن نویسندگان آنها همه زندگی مسیح را برای ما تشریح نکرده اند، زیرا نه عیسی را دیده اند نه زبان او را می دانستند و نه با فلسطین در زمان مسیح آشنایی کافی را داشته اند در نتیجه، ما با سوالات بسیاری در این زمینه روبرو هستیم.
مشکلاتی که در منابع وجود دارند:
تنها راهی که میتوانیم شخصی را که درگذشته بوده است را بهتر بشناسیم، که چه کرده است و چه تعلیم داده است بررسی منابع دوره ای است که ما را در این باره مطلع می کند. تقریبا بیشتر منابعی که درباره اشخاص در دنیای باستان دارم بصورت نوشتجات به دست ما رسیده است اما این منابع همیشه معتبر نیستند. حتی گزارش های شاهدین عینی نیزغالبا مختلف است و مشاهده کنندگان یک عصر نیز گاهی یک موضوع را اشتباه دریافت می کنند. علاوه بر این، بیشتر منابع تاریخی، دست کم در گذشته دور، مطالبشان را از شاهدین عینی نگرفته اند، بلکه ازمؤلفانی بعدی که شایعات و سنت های شنیداری خود را نوشته بوده اند.از این رو مورخان باید برای تشخیص منابع قابل اعتماد و غیر قابل اعتماد معیارهایی ابداع کنند. بیشتر مورخان می پذیرند که برای بازسازی حادثه ای در گذشته باید منابعی داشته باشیم که ۱. فراوان باشند، تا بتوان آنها را با یکدیگر مقایسه کرد؛۲. از زمانی نزدیک به خود حادثه رسیده باشند، تا چندان احتمال نرود که شایعات و افسانه ها به آنها را یافته اند.۳. مستقل از یکدیگر تهیه شده باشند، تا مؤلفان آنها با هم تبانی نکرده باشند۴. با هم متناقض نباشند، تا یک یا چند مورد از آنها الزاماً غلط باشند ۵. از نظر داخلی هماهنگ باشند، تا موجب اعتماد شوند۶. و به موضوع تعلق خاطر نداشته باشند، تا مولفانشان گزارش ها را برای نیل به اهدافشان منحرف نکرده باشند.
آیا اناجیل عهد جدید که منابع اصلی ما برای بازسازی زندگی عیسی هستند، چنین اند؟ پیش از اینکه وارد این بحث شویم اجازه دهید که تاکید کنم که من درباره ارزش معنوی این کتب صحبت نمیکنم بلکه از نقطه نظر تاریخی به آنها نگاه میکنم. حال اگربه این کتب از زاویه تاریخی و نه باوری -الهیاتی نگاه کنیم آیا این کتاب ها برای بازسازی آنچه عیسی واقعا گفته است و انجام داده است معتبر هستند؟ در نخستین گام به سوی پاسخ میتوانیم بپرسیم که آیا سایر منابع باستانی که زندگی و تعالیم عیسی تاریخی را شرح می دهند، گزارش های هیچ یک از اناجیل را تایید می کنند. برای اینکه بهتر موضوع را باز کنم این منابع را به دو دسته تقسیم میکنم: ۱. منابع غیر مسیحی(که عمدتا توسط یهودیان و یا بت پرستان نوشته شده اند) ۲. منابع مسیحی (عهد جدید و کتاب های غیر کننی) . بهتر است که ما تحقیق خود را با منابع قرن اول آغاز کنیم منابعی که در قرن اول میلادی نوشته شده اند.
منابع غیر مسیحی
غالب جامعه مسیحی ما فکر میکنند که عیسی باید تاثیر بسیار بزرگی بر مردم روزگار خودش گذاشته باشد و نه فقط بر شاگردان و پیروان خود، او بنیان گذار بزرگترین دینی است که کره خاکی تا به حال به خود دیده است. و طبیعی است که فکر کنیم با تاثیرات که در عهد جدید از او شاهد هستیم می باید در زمان خودش توجه بسیاری را جلب کرده باشد، منظورم فقط افرادی نبود که از او شفا دریافت میکردند یا معجزات او را می دیدند، بلکه توجه سراسر جامعه را نیز به طور کلی به خود جلب کرده باشد. کسی که توانسته است چنین تعالیم زیبایی در دنیای پر از خون و خشم رم بیاورد و چنین معجزات باور نکردنی را از خود داشته باشد حتی کسانی که هرگز او را ندیده بودند ، باید از اعمالی که از او می شنیدند منقلب می شدند. گزارش های عیسی که پسر خداست که توانسته است با ۱۲ شاگرد دهاتی و بیسواد چنان طوفانی در امپراطوری رم به راه بیاندازد می باید به عالی ترین مقامات حکومتی نیز درز کرده باشد.
در این دیدگاه کلی، تاثیر عیسی بر جامعه زمان خودش باید بی اندازه باشد، در نتیجه آوازه او باید در تمامی امپراطوری رم پیچیده باشد زیرا مسلم است که مردم از دوست و دشمن درباره او چیزهای زیادی برای گفتن داشته اند، اگر چنین باشد باید ببینیم آنان چه چیزی در آین باره گفته اند. متاسفانه این دیدگاه کلی به واقعیت نزدیک نیست! هرچند که باور این واقعیت سخت اما باید با داده های که از تاریخ قرن اول داریم اعتراف کنیم که تاثیر عیسی بر نسل های بعدی هر چه بوده، بر جامعه قرن اول( در میان غیر مسیحیان) عملا صفر بوده است. این تنها یک ادعا نیست که عده لیبرال به آن باور داشته باشند این ادعا به طور خاص با ملاحظهٔ آنچه معاصرانش درباره او گفته اند، روشن است. بسیار عجیب است اما معاصران عیسی درباره او تقریبا هیچ چیزی نگفته اند.
منابع بت پرستان و مشرکان
غالب نوشته های که ما داریم که متعلق به قرن اول میلادی است بدست مشرکان نوشته شده است( این افراد نه یهودی بودن ونه مسیحی) نوشته های مورخان تاریخ، شاعران، فیلسوفان، متفکرین دینی، مقامات اجتماعی، نامه های خصوصی و یادداشت های باطله، چند بار در این نوشته ها به عیسی اشاره کرده اند؟ حتی یک بار در آنها اشاره ای به او وجود ندارد. نه اسناد تولد، نه مکاتبات رسمی، نه مناظرات فلسفی نه مذاکرات ادبی و نه اندیشه های شخصی. هیچ سند مکتوب هیچ مؤلف مشرکی از قرن اول حتی به نام عیسی اشاره نکرده است [1].
نخستین اشاره به عیسی در یک منبع مربوط به مشرکان حدود هشتاد سال پس از مرگ او در نامه ای است که (پلنی جوان) والی رومی ایالت بطانیه در پنطس (ترکیه امروزی) در حدود سال ۱۱۲ آن را نوشته و از امپراطور زمان (تراژان) برای تعقیب مسیحیان ایالت خودش کسب تکلیف کرده است. مطالب جالب توجهی درباره پیروان عیسی در آن نامه آمده است. برای کسب اطلاعات بیشتر به این لینک مراجعه کنید https://www.sjsu.edu/people/andrew.fleck/courses/Hum1bSpr15/Lecture_02%20Pliny_Trajan_Galerius.pdf
نکاتی که در این نامه آمده است: اینکه مسیحیان طیفی از سن و سال و طبقات اجتماعی- اقتصادی را شامل می شوند؛ و تمام آنچه وی درباره خود عیسی میگوید، این است که این مسیحیان او را به عنوان یک خدا می پرستند. این مطالب برای آگاهی از گسترش مسیحیت و چگونگی آن در سالهای آغازین قرن دوم ارزشمند است. ولی برای اینکه بدانیم عیسی واقعا چه گفت و چه کرد برای ما فایده ای ندارد.
چند سال بعد سوتونیوس مورخ رومی به شورش های اشاره میکند که در زمان حکومت کلاودیوس امپراطور ۴۱ تا ۵۴ میلادی میان یهودیان شهر روم برخاسته بود. او میگوید: محرک آنانی شخصی به نام » کرستُس » بود آیا این واژه به مسیح عهد جدید اشاره دارد؟ چرا این سوال مطرح است که آیا به مسیح اشاره دارد یا خیر. به این دلیل است که این مورخ کلمه کرستُس را بدین شکل می نویسد: Chrestus این در حالی است که مسیح را باید بدین شکل نوشت:Christusبرخی از محققین بر این باور هستند که نمی شود با اطمینان گفت که او به عیسای عهد جدید اشاره دارد. به هر حال، اگر منظور او عیسای عهد جدید باشد پس طبیعی است که اشاره وی به پیروان عیسی باشد زیرا خود عیسی حدود بیست سال قبل از این شورش ها مصلوب شده بود[2]
در حدود همان روزگار سال ۱۱۵ میلادی مورخ رومی دیگری به نام تاسیتوس در تاریخ معروف رم که سالشمار نام دارد، به مسیحیان اشاره میکند. وی در یکی از معروفترین قسمتهای کتابش گزارش می دهد که نِرون هنگامی که شهر روم را آتش زد، گناه آن را بر گردن مسیحیان انداخت و آنان را سپر بلای خود ساخت. تاسیتوس به همین مناسبت نخستین تاریخ نگاری است که درباه عیسی به ما اطلاعاتی را میدهد. او میگوید: کریستوس که منشاء نام آنان یعنی مسیحیان است، در زمان امپراطوری طیباریوس به دست پنطیوس پیلاطس، او که مامور مالی بود صلیب شد ( سالشمار ۱۵.۴) تاسیتوس در ادامه می گوید: خرافه ای که به دنبال عیسی پدید آمد، ابتدا در ایالت یهودیه ظاهر شد ( که احتمالا اشاره به اعلان شاگردان عیسی از قیام او از مردگان بوده است[3].
متاسفانه تاسیتوس بیشتر از این چیزی نگفته است و ما باید تصور کنیم که یا او برای اطلاعات مربوط به عیسی اهمیت تاریخی قایل نبوده یا اینکه درباره او بیش از این چیزی نمی دانسته است [4].البته برخی دانشمندان حتی این قطعه را چندان معتبر نمی دانند زیرا پیلاطس در واقع نه یک مامور مالی (Procurator) بلکه یک والی (Prefect) بوده است. به هر صورت، گزارش تاسیتوس چیزی را که در منابع دیگر می دانیم، تایید میکند و اینکه عیسی به دستور حاکم رومی یهودیه در روزگار فرمانروایی طیباریوس اعدام شده است. اما در این گزارش درباره چرایی این اعدام و زندگی و تعالیم عیسی به ما کمک چندانی نمی کند. این بسیار ناامید کننده است که هیچ منبع دیگری از مشرکان درباه عیسی چیزی به ما نمیگویند و برای این امور باید به منابع دیگری مراجعه کنیم.
منابع یهودی
در مقابل مشرکان و بت پرستان، متون بسیار کمی از هر نوع، از یهودیان وجود دارد که با اطمینان خاطر بتوان آنها را مربوط به قرن اول میلادی دانست. در منابع بعدی مانند تلمود که مجموعهٔ بزرگی از سنت ها و تعالیم یهودیان است، اشاراتی به عیسی یافت میشود فراهم کردن سنت ها به معلمین اختصاص داشته در قرن اول میلادی زندگی میکردند. برخی از سنت های موجود درتلمود را میتوان به قرن مورد نظر ما ربط داداما باید خاطرنشان سازم که بسیاری از دانشمندان بر این باور هستند که تعیین تاریخ این سنت ها دشواراست. مجموعه تلمود، مدت طولانی بعد از زمان عیسی تدوین شده است، هستهٔ تلمود به نام « میشنا» مجموعه ای از اعتقادات معلمین درباره شریعت مکتوب تا تقریبا دو قرن پس از مرگ عیسی را در بر میگیرد. ولی در این بخش تلمود هیچ اشاره ای به عیسی وحود ندارد؛ اشارات فقط در بخش تفسیرهای میشنا که بعداً تهیه شده است، یافت می شوند. ازاین رو دانشمندان درباره سودمند بودن آن اشارات برای بازسازی زندگی عیسای تاریخی تردید دارند[5].
اما یک مولٔف یهودی وجود دارد که شاید بتوان او را یکی از باسواد ترین یهودیان قرن اول خواند، نام وی یوسیفوس است که مورخ یهودی بوده است که چند اثر مهم از او به جا مانده است. دو عنوان کتابهای او عبارتند از: جنگ های یهودیان و دومی روزگار باستانی یهود این نویسنده یهودی در کتاب جنگ های یهودیان هیچ اشاره ای به عیسی نداشته است و این امر عجیب نیست زیرا عیسی حدود ۳۰ سال پیش از آغاز آن جنگ مصلوب شده است، ولی در کتاب روزگار باستانی یهود دو اشاره مختصر به عیسی داشته است. حال آنها را با یکدیگر نگاه میکنیم:
اشاره اول به عیسی در داستانی است مربوط به حنان کاهت اعظم آمده است که در سال ۶۲ با سو استفاده از قدرتش نزد رومیان، یعقوب را که به گفته یوسیفسوس برادر عیسای مسمی به مسیح بود اعدام کرده (روزگار باستانی ۲۰.۹.۱) ما در گزاره میتوانیم متوجه شویم که وجود برادری به نام یعقوب برای عیسی معروف بوده و این چیزی است که از عهد جدید می دانستیم (مرقس فصل ۳آیه ۶ و غلاطیان فصل ۱ آیه ۱۹). همچنین اینکه عیسی را برخی از مردم مسیحا می شمردند. هرچند یوسیفوس چنان تصوری نداشت و یک یهودی غیر مسیحی باقی مانده بود. پیشینه دینی یوسیفوس اشاره دیگر وی به عیسی را در سردرگمی دیرینه ای فرو برده است؛ زیرا وی در اینجا عیسی را نه تنها چهره ای تاریخی نشان میدهد بلکه در ظاهر به مسیحا بودن او اعتراف میکند و این امر از کسی که هرگز مسیحی نشده بود عجیب است. این دومین اشاره حاکی از این است که عیسی انسانی حکیم و معلمی بود که کارهای شگفت آوری میکرد و در نتیجه، وی هم میان یهودیان و هم یونانیان پیروانی یافت؛ همچنین اظهار میشود که رهبران یهودی وی را نزد پیلاطس متهم و محکوم به مرگ کرده اند؛ و اشاره میشود که پیروانش بعد از هم به او وفادار ماندند (روزگار باستانی ۱۸.۳.۳).
اینکه یوسیفوس این مقدار در مورد عیسی اطلاعات داشته برای ما سودمند است. متاسفانه این اطلاعات برای دانستن اعمال و کارهای عیسی کافی نیست. ما میتوانیم نتیجه بگیریم که اشاره به او برای یوسیفوس مهم بوده، هرچند نه به اندازه یحیی تعمید دهنده یا بسیاری از یهودیان فلسطینی که در آن زمان نبی شمرده می شدند و یوسیفوس درباره آنان کمی بیشتر سخن گفته است. شاید هرگز ندانیم گه آیا یوسیفوس درباهٔ عیسی بیش از این اطلاعی داشته با اینکه همه اطلاعاتش همان بوده که در اختیار ما گذاشته است[6].
هیچ منبع یهودی دیگری مربوط به قبل از ۱۳۰ میلادی به عیسی اشاره نداشته است. روشن است که نمی توانیم از منابع غیر مسیحی خواه منابع مشرکان خواه یهودیان درباره عیسی چیزهای زیادی به دست آوریم. بنابراین، اگر بخواهیم بدانیم که عیسی در طول زندگیش چه گفته و چه کرده باید به منابعی که پیروانش پدید آورده اند مراجعه کنیم.
منابع کلیسای (مسیحی).
محتوای بیشتراناجیل غیر (کننی) که امروز در دست هستند غالباً مملو از افسانه پردازی های عجیب و البته تاریخ بسیار متاخری نیز دارند از قرن دوم تا حدود قرن هشتم را شامل میشوند . مطالب بسیاری از آنها از اناجیل قدیم تر، به ویژه اناجیل عهد جدید، گرفته شده است. همان طور که دیده ایم، شاید انجیل توماس با جوانبی از تعالیم عیسی به طور مستقل آشنا بوده است، ولی ما باید به گرایش ناستیکی سخنان غیرمعمولی تر آن انجیل توجه کنیم؛ انجیل پطرس نیز شاید درباره حوادث محاکمه عیسی اطلاعاتی بدهد، هر چند لحن ضد یهودی آن گزارش موجب تردید می شود.
سایر اناجیل غیر (کننی) نیز برای مورخان علاقه مند به آگاه شدن از آنچه واقعا رخ داده است، چیزی فراهم نمی کند [7].
خیلی از افراد زمانی که به کتب غیر (کننی) نگاه میکنند و متوجه می شوند که اطلاعات زیادی درباه عیسی تاریخی نمیتوان آز انها دریافت کرد بسیار متعجب میشوند. پولس رسول را می باید کلیدی ترین شخصیت بعد از عیسی مسیح در عهد جدید خواند، هر چند رسولانی چون پطرس یوحنا و …. اهمیت بسزایی داشته اند اما نقش پولس در میان تمامی آنها مشهود است، زیرا او با رسالتی که در خدمت خود نوشته بیش از دیگر رسولان برای همگی ما قابل تشخص است. در اینجا میخواهم تمامی اطلاعاتی که پولس رسول درباه شخص عیسی را به ما میدهد را در لیستی قرار دهم تا ببینم که آیا اطلاعات پولس رسول که از چهار انجیل ما قدیمی تر هستند به ما کمکی درباره عیسای تاریخی دارد یا خیر.
- عیسی از زن زایده میشود و زیر شریعت متولد (غلاطیان فصل ۴ آیه ۴)
- او یک یهودی بود (غلاطیان فصل ۴ آیه ۴)
- او برادرانی داشت (اول قرن فصل ۹ آیه ۵)
- یکی از برادرانش نامش یعقوب بود (غلاطیان فصل ۱ آیه ۱۹)
- او میان یهودیان خدمت کرد (رومیان فصل ۱۵ آیه ۸)
- او دوازده شاگرد داشت (اول قرن ۱۵ آیه ۵)
- او شام خداوند را پایه گذاری کرد (اول قرن فصل ۱۱ آیات ۲۳ تا ۲۵)
- او تسلیم دشمن شده است ( اول قرن فصل ۱۱ آیه ۲۳)
- او مصلوب می شود (اول قرن فصل ۲آیه ۲ )
نکته بعدی این بود که ایماندارن باید از طلاق گرفتن پرهیز کنند اول قرن فصل ۷ آیات ۱۰تا۱۱ و دیگری درباره اینکه معاش واعظان انجیل در اول قرن فصل ۹ آیه ۱۴.
غیر از این اشارات اندک، پولس رسول درباره زندگی و تعالیم عیسی تقریباً هیچ چیزی به ما نمی گوید؛ هر چند وی درباره اهمیت مرگ و رستاخیز و بازگشت عیسی بسیار سخن گفته است، دیگر نویسندگان عهد جدید از پولس هم درباه عیسی کمتر نوشته اند. اما برای افرای که میخواهند بدانند عیسی چه تعلیم داد و چه کرد کم و بیش مجبور هستند اناجیل عهد جدید را منبع اصلی خود بسازند. حال شاید از خود بپرسید که چرا برای بررسی عیسای تاریخی باید اناجیل را به عنوان آخرین منبع نگریست. این طور نیست، که برای بررسی عیسای تاریخی محققان از اناجیل فرار کنند بلکه برای هر محققی منابعی که بدون گرایشات فکری نوشته شده باشد از اهمیت بیشتری برخوردار آست، زیرا در منابع غیر مذهبی احتمالا نویسنده آن تلاش نکرده است شخصیتی را خوب یا بد نشان دهد، اما منابع مذهبی میتوانند به دلایل متقاوت داستان را به شکلی که واقعا رخ داده است گزارش نکند و این موضوع فقط برای عیسای تاریخی نیست بلکه برای هر شخصت دیگری در دنیای باستان نیز حاکم است، همین معیار و اصول باید پیروی شود تا نتیجه گیری بهتر، و واقعی تری صورت پذیرد.
اناجیل عهد جدید
اسنادی بنام عهد جدید که حاوی 27 کتاب جدا از هم هستند اصلی ترین و مهمترین نوشته های مسیحی قلمداد میشوند که اجماع دانشمندان بر این باور هستند که در قرن اول میلادی نوشته شده اند. انجیل مرقس در بین اناجیل ما از همه مقدم تر است و احتمالا بین سالهای ۶۰ تا ۷۰ میلادی نوشته شده است و احتمالا انجیل یوحنا بین سالهای ۹۰ تا ۹۵ تکمیل شده است. بنا بر این، اناجیل موجود بین ۳۵ تا ۶۵ سال بعد از حوادثی که نقل میکنند به نگارش در آمده اند. برای اینکه مثال زنده ای بزنم مثل این است که امروز شخصی بخواهد زندگی محمد رضا شاه را که حدود ۴۳ سال پیش فوت کرده است را بنویسد و یا زندگی پدرش رضا شاه را نقل کنند که حدود ۸۳ سال پیش مرده است. یعنی اولین افرادی که زندگی این دو شخص را می نویسند حدود ۴۳ تا ۸۳ سال از آنها فاصله زمانی دارند. شاید اعداد ۴۳ و ۸۳ با استانداردهای دنیای باستان بسیار عالی باشند اما اینکه اولین شخصی که زنگی عیسی را برای ما روایت میکند (مرقس ) از عیسی فاصله ای ۳۵ تا ۴۰ ساله داشته باشد محققان را با سوالاتی روبرو خواهد کرد. یا اینکه یوحنا که فاصله زمانی ۶۵ ساله با حوادثی دارد که تمام شده است. سوالاتی که محققان انجیل در پی یافتن آنها هستند این است که، آیا این افراد شاهد عینی زندگی عیسی بوده اند؟ به جه دلایلی باید به روایت های آنها اعتماد کرد؟ آیا آنها با هم در یک هماهنگی هستند ؟ آیا داستانی را تغییر داده اند یا به عبارتی آیا به دلیل گرایشات خود سعی کدر اند که داستانهای را جوری روایت کنند که به موضوع دلخواه خود برسند؟ آیا شاگرد عیسی بوده اند؟ آیا داستانهای که در آنها وجود دارند با هم تناقض دارند؟ و سوالاتی از این دست که در مقاله جدا مفصلاً آنها را بررسی خواهیم کرد. این داستان به خودی خود اناجیل را اسناد بی اعتباری جلوه نمی دهند، کتابی که بین ۳۵ تا ۶۵ سال بعد از حوادثی که نقل می کنند، به دست کسانی نوشته شده باشند که شاهد عینی نبود اند هم الزاماً بی اعتبار نیستند اما چیزی که واضح است همان عدم هماهنگی این انجیل نگاران در گزارش هایی است که از زندگی عیسی داشته اند[8]. آنها با یکدیگر اختلاف دارند، هم در اطلاعات عینی مانند اینکه خانواده عیسی اهل کجا بوده اند و او در زندگی آش چه کار کرد و هم در شیوه های فهم آنان درباره او، مانند اینکه وی درباه هویت خود چه تعلیمی داد و سوالات متعدد دیگر.
به هر حال، برای محققان این کتب تنها کتبی هستند که میشود از طریق بررسی آنها شخصیت عیسای تاریخی را خواند و آن را مورد بررسی قرار داد. علاوه بر این، همه نویسندگان مسیحی قدیم درباره هویت و اهمیت عیسی چشم اندازهایی داشتند. این جهان بینی ها برشیوه نقل داستانها ی او موثر بود. هر نویسنده ای چند داستان خود را از منابع مکتوب قبلی می گرفت و هر یک از آن منابع چشم انداز خودشان را داشتند، و پیش از اینکه کسی به فکر نگارش کتابی درباره عیسی بیفتد، آن داستانها سالیان دراز میان مسیحیان که آنها را بازگو میکردند به طور شفاهی رواج داشته است. آنان برای آین بازگویی نیز دلایلی داشتند: اینکه عیسی را به افراد دیگر معرفی کنند و دیگران را دعوت کنند تا به او ایمان آورند، رابطه او با خدا، بیان درک او از کتب مقدس (عهد عتیق) و… این داستانها به سبب انتقال شفاهی این روایت ها طبیعی است که کم و زیاد می شدند تا با اهداف مورد نظر آنها هماهنگ شوند. نه تنها این، حتی زمانی که دست به نوشتن آوردن هنگام کپی برداری و نگارش نیز دستخوش تغییراتی می شدند. فراموش نکنیم که این تفکرات عده بسیاری از پژروهشگرانی است که در این رابطه تحقق میکنند. و از آنجا که این نوشتجات برای کسانی که عیسی را پسر خدا می دانستند چنین اهمیتی داشت، توجه آنان به آنها بیش از آنکه تاریخی باشد روحانی بوده است به عبارت دیگر، نویسندگان این متون اهمیت کمتری به تاریخ میدادند و بیشتر در پی این بودند که مخاطبین خود را با مسیح ایمان روبرو کنند تا عیسای که در تاریخ بوده است، برای ایمان داران این خبری خوش است که از مسیح و قدرت او و کارهای او سخن برانند و از او شهادت دهند اما برای کسی که محقق است و تحقق می کند اینچنین نیست. زیرا پیش تر نوشتم، برای بررسی و فهم از زندگی هر شخصیتی در تاریخ صاحب نظران مایل هستند که داده های را د مورد آن شخص مطالعه کنند که کمترین گرایشات مذهبی، عاطفی و احساسی را به شخص مورد نظر داشته باشد تا بتوانند او را از زاویه افراد بی طرف نیز بشناسند. چنانچه پیش تر نوشتم زمانی که وارد بحث عیسای تاریخی میشویم باید عینک ایمان خود را درآوریم و با اتکا به داده های تاریخی سعی کنیم که او را بازیافت کنیم.
در حال حاضر برای همه پژوهشگران اناجیل عهد جدید بهترین، قدیمی ترین منابع ما از زندگی و اعمال عیسی خوانده می شوند .
نتیجه گیری:
از نقطه نظر تاریخی، ما میدانیم که برای بازیافت عیسای تاریخی منابع ما محدود هستند و باید با این منابعی که در این مقاله مطرح کردم عیسی تاریخی را از لابلای آنها بازیافت کنیم. اما در این پژوهش بزرگ» جستجوی در پی عیسای تاریخی» محققان فقط می توانند احتمالاتی را در نظر بگیرند، به هیچ عنوان نمی شود گذشته را با قاطعیت مطلق بازسازی کرد؛ تنها کاری که از دست ما بر می آید این است که شواهد بازمانده را برداریم و از روی آنها در حد توان خویش چیزی را که احتمالاً رخ داده است تعیین کنیم. در نتیجه صاحب نظران بصورت پیوسته درباره نتایج تلاش خودشان اختلاف نظر دارند. حال برای اینکه عیسی تاریخی را بهتر بشناسیم باید به معیار های که برای شناخت او وجود دارند رجوع کنیم تا متوجه شویم کدام یک از ادعاهای اناجیل در بعد تاریخی صحیح و کدام یک واقعی نیست، برای این کار شما را دعوت میکنم که در ادامه این مقاله به مقاله »معیارهای ما برای شناخت عیسای تاریخی » رجوع کنید
پیمان سالار
بهار ۲۰۱۹
[1] Ehrman, Bart D. Jesus, Apocalyptic Prophet of the New Millennium. Oxford ; New York :Oxford University Press, 1999. 71.
[2] Sanders, E.P. The Historical Figure of Jesus. United Kingdom, Penguin Books Limited, 1995. 41-46
[3] Crossan, John Dominic. The Historical Jesus: The Life of a Mediterranean Jewish Peasant. United Kingdom, HarperCollins, 2010. 119.
[4] Ibid., 123.
[5] Porter, Stanley E. The Criteria for Authenticity in Historical-Jesus Research: Previous Discussion and New Proposals. Vol. 191. London; New York: T&T Clark, 2004. Print. Journal for the Study of the New Testament Supplement Series.67-73
[6] Ehrman, Bart D. Jesus, Apocalyptic Prophet of the New Millennium. Oxford ; New York :Oxford University Press, 1999. 134.
[7] Gathercole, Simon J.. The Gospel and the Gospels: Christian Proclamation and Early Jesus Books. United Kingdom, Wm. B. Eerdmans Publishing Company, 2022. 53-61.
[8] برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به این مقاله رجوع کنید: “چرا روایتهای انجیل لوقا و متی از تولد عیسی نمیتوانند از نظر تاریخی دقیق باشند؟”