
انجیل مریم مجدیله
مارس 21, 2024
«گفتگوهای کلیدی: چالشهای رهبری کلیسا»
آوریل 4, 2024“اصطلاح ‘پدران کلیسا’ که برای همگان آشناست، به چه معناست؟
تعبیر سنتی این واژه به مجموعهای از نوشتههای باستانی در مسیحیت اولیه اشاره دارد که به عنوان قدیمیترین شهادتها از رهبران و اشخاص تأثیرگذار در مسیحیت، و فراتر از متون عهد جدید، باقی ماندهاند
پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که چرا اصطلاح ‘پدران کلیسا’ بکار رفته است؟ در فرهنگ ما، پدر به شخصی گفته میشود که پیش از ما وجود داشته و دارای تجربه بیشتری بوده است؛ کسی که در بسیاری از جنبهها راهنمای ما بوده است. پدران کلیسا نیز افرادی هستند که پیش از ما سفر روحانی خود را آغاز کردهاند و اکنون ما میتوانیم از دیدگاههای آنان بهره ببریم.
در مورد این سوال که چرا فقط ‘پدران کلیسا’ و چرا نه ‘مادران کلیسا’، باید گفت که در کلیسای تاریخی، زنان بسیاری بودهاند که شایستگی و بزرگی آنها مورد ستایش است. اگرچه در جامعه باستان، به ندرت زنان آموزش خواندن و نوشتن دیدهاند؛ شواهد تاریخی نشان میدهند که شاید کمتر از ده درصد جامعه سواد داشتهاند و تعداد انگشتشماری از آنها قادر به نگارش بودهاند. با این حال، برخی نوشتهها از زنان مسیحی باستان نیز بر جای ماندهاند. شاید در فرصتی مناسب، در مورد یکی از این زنان با ایمان که به درجه شهادت رسیده، مانند پرپچوا که در سال ۲۰۳ میلادی به شهادت رسید، مقالهای تهیه کنم.”
“چرا باید پدران کلیسا را مطالعه کنیم و این مطالعه چه ارزشی برای ما امروز دارد؟
گاهی پاسخ معمول به این پرسش این است که تاریخ را برای این میآموزیم تا از اشتباهات گذشتگان پرهیز کنیم، هرچند این پاسخ ممکن است برای ما جذاب نباشد؛ زیرا ممکن است موضوعات تاریخی به فرهنگ و جامعه امروزی ما نزدیک نباشند. من با این تعریف تا حدی موافقم، اگرچه در برخی موارد صحیح است، اما به نظر من، دلیل عمیقتری برای مطالعه پدران کلیسا وجود دارد. پدران کلیسا ما را با کلیت ایمان مسیحی پیوند میزنند. منظورم از کلیت دو چیز است: اول، آموزههای مسیحی که با مطالعه آنها، بینش پدران و بزرگان کلیسا در موضوعات تاریخی و اصول باورهای مسیحی را بهتر درک میکنیم. دوم، اینکه فهم و درک ما از مسائل اساسی آموزههای موجود در کتاب مقدس از طریق آشنایی با زمینههای شکلگیری آنها در قرون اولیه، مثل آموزه تثلیث، عمیقتر میشود. هرچند ممکن است در برخی جهات با دیدگاههای پدران کلیسا موافق نباشیم، اما بطور کلی، درک رایج از مسیحیت از نوشتههای عهد جدید و نیز به طور قابل توجهی از دیدگاههای پدران کلیسا تأثیر گرفته است. و من فکر میکنم که همانطور که کلامی که در عبرانیان فصل ۱۱ در مورد قهرمانان ایمان، برای مسیحیان آن دوران تشویقآور بوده، امروزه نیز برای ما تشویقآور است؛ ما هم میتوانیم از افرادی مانند ایگناتیوس، پولیکارپ و کلمنت، که پس از دوران رسولان میزیستهاند، درسهایی بیاموزیم و شاید آنها نیز برای ما نقش قهرمانان عبرانیان ۱۱ را ایفا کنند.”
“برای آنکه درک عمیقتری از نوشتههای پدران کلیسا داشته باشیم، ضروری است که با زمینه تاریخی که این نوشتهها در آن به رشته تحریر درآمدهاند نیز آشنا شویم.
در حدود سال ۶۸ میلادی، با نزدیک شدن به پایان عصر امپراطور نرون، مسیحیت تقریباً در سرتاسر شرق امپراتوری روم گسترده شده بود، که در این گسترش، کلیسای انطاکیه نقش مهمی را ایفا کرده است. در این کلیسا، علاوه بر مسیحیان یهودینژاد، افرادی از میان امتها نیز بودند که در بشارت انجیل تلاش کردهاند. مدارک تاریخی بیانگر آن است که این کلیسا، پس از کلیسای اورشلیم، از سال ۵۵ میلادی نقش محوری در اعلان انجیل را داشته است. نقش پولس رسول در تأسیس کلیساها در سراسر آسیای صغیر را نیز نمیتوان نادیده گرفت. به گفته دانشمندان تاریخی عهد جدید، کلیسای انطاکیه، که بعداً در دروس خود بیشتر به آن خواهیم پرداخت، نقش کلیدی در مسیحیت آسیای صغیر داشته است. کلیساهای واقع در غلاطیه، کلیساهای اطراف افسس و حتی کلیساهای موجود در یونان مانند کلیسای تسالونیکی و قرنتس به شکل قابل توجهی از این کلیسا تأثیر پذیرفتهاند. احتمال میرود که در حدود زمانی ۵۵ تا ۶۵ میلادی، انجیل از کلیسای انطاکیه – که در سوریه قرار داشت – به شهرهایی چون کاپادوکیه، بتنیه و پنتوس نیز رسیده باشد. معمولاً، مسیحیان در کنیسههای موجود در شهرها جمع شده و با یکدیگر مشارکت میکردند، هرچند از دیدگاه رومیان، مسیحیان و یهودیان تفاوت چندانی با هم نداشتند. تا اینکه پس از سال ۶۵ میلادی، دولت روم تدریجاً دریافت که این دو گروه با یکدیگر متفاوت هستند.”
همانطور که کلیسا رشد میکرد و گستردهتر میشد، با نیازهای جدیدی روبرو میشد و مواجهه با مشکلات برای آن امری طبیعی بود؛ زیرا با افزایش جمعیت، سوالات متنوع و مناقشات الهیاتی نیز شکل میگرفتند که کلیسا میبایست به آنها پاسخ دهد. در مراسم پرستشی، سرودهای روحانی مانند آیات ۵ تا ۱۱ فصل ۲ فیلیپیان، آیت ۱۵ و ۱۶ فصل ۱ کولسیان و دیگر سرودهای عهد جدید، به همراه کل کتاب مزامیر، خوانده میشدند. همچنین، مراسم روز یکشنبه برگزار میشد که نشاندهنده ایمان آنها به قیام مسیح بود، چرا که عیسی مسیح در روز یکشنبه از مردگان برخاست. در این دوران، حدود سالهای ۵۵ تا ۶۵ میلادی، نوشتههای پولس در کلیساها خوانده میشدند و بخشی از مراسم عبادتی به خوانش آنها اختصاص داشت، پس از شهادت پولس و پطرس در حدود سال ۶۸ میلادی و ویرانی اورشلیم در سال ۷۰ میلادی، بسیاری از مسیحیان اورشلیم را ترک کردند، زیرا آنها را متهم به آتش زدن شهر میکردند و متأسفانه پس از سال ۷۰ میلادی تا اوایل قرن دوم، اطلاعات زیادی درباره کلیسای اورشلیم در دسترس نیست..
با ویرانی اورشلیم میتوان گفت که دوره مرگ نسل اولیه مسیحیت را میتوانیم مشاهده کنیم؛ چرا که به جز رسالات باقیمانده از رسولان، دیگر چیز زیادی از آنها شنیده نمیشود. یکی از خطرات این دوره این بود که چه کسانی میتوانند پس از رسولان، خدمت آنها را در کلیسا ادامه دهند. در قرن اول پس از خروج شاگردان، کلیسا با موضوعات گوناگونی روبرو شد که تنوع اندیشههای الهیاتی به اوج خود رسید، و زمان آن رسیده بود که افرادی بتوانند کلیسای خدا را مراقبت و شبانی کنند. این دوران، زمانی است که نیاز به رهبریهای الهامبخش و متعهد به عهد جدید بیش از پیش احساس میشد تا بتوانند در برابر چالشهای فزاینده و تنوع عقاید، استوار بمانند و مسیر ایمان را به درستی هدایت کنند.
“بنیاد باورهای مسیحیان بر نوشتههای عهد جدید استوار است؛ مجموعه ۲۷ کتابی که قدیمیترین منابع موجود از مسیحیت باستان را شامل میشود و به عنوان کتب مقدس خوانده میشوند. نوشتههایی که پس از این کتابها تألیف شدهاند نیز از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند، چرا که بینش مسیحیان در قرون پس از عصر رسولان را منعکس میکنند. به نظر من، مطالعه این آثار برای کسانی که به جدیت عهد جدید را دنبال میکنند، مملو از نکات آموزندهی تاریخی است و برای کلیسای ایرانی ما نیز بسیار سودمند میباشد.
نوشتههای پدران کلیسا، که موضوع دروس چند هفتهی آیندهی ماست، به ما کمک میکنند تا درک بهتری از فهم مسیحیان در قرون دوم به بعد داشته باشیم. این نوشتهها پس از عهد جدید، قدیمیترین منابع ما از مسیحیت هستند. واژهی ‘پدران کلیسا’ توسط دانشمندان به این اشخاص اطلاق میشود، زیرا نویسندگان این آثار یا مستقیماً شاگردان رسولان بودهاند یا از همکاران آنها به شمار میروند. البته، چنین دیدگاهی حتی در میان پژوهشگران نیز مورد نقد قرار میگیرد، چرا که برخی از این آثار احتمالاً توسط اشخاصی که به عنوان نویسندهی آنها شناخته میشوند نوشته نشدهاند، به ویژه که این کتب از قرن دوم به بعد ظاهر شدهاند. با این حال، این نوشتهها به عنوان قدیمیترین متون پس از کتب عهد جدید شناخته میشوند.
تقریباً ۱۰ تا ۱۱ نویسنده به طور سنتی به عنوان نویسندگان این آثار شناخته میشوند که آنها را ‘نوشتههای پدران کلیسا’ مینامیم. تقریباً تمام این افراد، شخصیتهای با نفوظ شناختهشدهای در مسیحیت قرن دوم بودهاند، افرادی چون ایگناتیوس انطاکیه و پولیکارپ اسمیرنا. هویت برخی از این نویسندگان مشخص نیست یا دستکم، به اندازهای شفاف نیست که با قطعیت بتوان نام آنها را بر آثارشان نهاد.
با این حال، نوشتههای پدران کلیسا از اهمیت ویژهای برخوردار هستند، چرا که ما را با دورانی از تاریخ مسیحیت آشنا میکنند که کمتر در منابع تاریخی دیگر به آن پرداخته شده است. این آثار، نه تنها حاوی تفسیرها و تعالیم مسیحیت تاریخی هستند بلکه بازتابدهنده فرهنگ، رسوم و چالشهای اجتماعی و الهیاتی هستند که مسیحیان اولیه با آنها روبرو بودهاند. بنابراین، مطالعهی این نوشتهها نه تنها برای فهم عمیقتر عقاید مسیحی، بلکه برای درک کاملتری از تاریخ و تکامل جامعهی مسیحیت ضروری است.
دانشمندان امروز، چنین نوشتههایی را ‘نوشتههای پیش از تثبیت راست دینی’ مینامند، نوشتههایی که از دورانی قبل از جهانی شدن مفهوم راست دینی مسیحیت به ما رسیدهاند. این نوشتهها، در نهایت در اواسط قرن چهارم، همزمان با شکلگیری کاملتر راست دینی مسیحی، در جرگهی راست دینی قرار گرفتند. باید توجه داشت که در زمانی که بهعنوانمثال ایگناتیوس نوشتههای خود را مینگاشت، مفهوم راست دینی و غیر راست دینی مسیحیت هنوز شکل کاملی به خود نگرفته بود. این به این معنی است که در آن زمان، در میان مسیحیان جهان، دیدگاههای متفاوتی در مورد بسیاری از مسائل مطرح بود و اجماع فکری در مورد اغلب موضوعات الهیاتی وجود نداشت. در اواسط قرن چهارم، این مسئله به شکل جهانی پیش رفت که عقایدی را به عنوان راست دینی و عقاید دیگر را به عنوان بدعت معرفی کردند
هدف من در این سری از درسها، بررسی تمام آن نوشتههایی است که به نام ‘نوشتههای پدران کلیسا’ شناخته میشوند. تلاش خواهم کرد تا هر کدام از این نوشتهها را مورد تحلیل قرار دهم. بهعنوان مثال، نامهی اولی که مورد بررسی قرار خواهیم داد، نامهی اول کلمنت به مسیحیان در شهر قرنتس است و در درس بعدی به تبعات و معانی نهفته در این رساله خواهیم پرداخت.
در ادامه، به بررسی نوشتههای ایگناتیوس انطاکیه خواهیم پرداخت، او که یکی از قدیمیترین شهدای مسیحیت در قرن دوم محسوب میشود. ایگناتیوس به اسقفهای هر کلیسا نامه نوشته و آنها را نسبت به تعالیم معلمان دروغین هشدار میدهد. خواهیم دید که نامههای او به تعالیم نادرستی اشاره میکنند که در میان مسیحیان رواج داشته است، و او خادمان انجیل را تشویق میکند که در برابر چنین بدعتهایی هوشیار باشند..
سپس به پولیکارپ اسمیرنا، و نامههایی که به کلیسای فیلیپی نوشته است، میپردازیم و در قسمت دوم، به بررسی نقل قولهای فراوانی که این رساله از نوشتههای عهد جدید دارد، خواهیم پرداخت. تمرکز ما بر این خواهد بود که تا چه حدی کتب عهد جدید در میان مسیحیان اولیه پذیرفته شده بودند و چگونه آنها این نوشتهها را به عنوان کلام خدا و مقدس میدانستند یکی دیگر از موضوعات درسهای ما به شهادت پولیکارپ و دلایل، زمان و شرایطی که مسیحیان به خاطر ایمانشان به شهادت میرسیدند، اختصاص خواهد یافت پس از آن، به بررسی کتاب دیداخه خواهیم پرداخت که اصول اخلاقیات مسیحی و چگونگی برگزاری برخی مراسم مانند تعمید، عشای ربانی، دعا، و روزه در میان مسیحیان اولیه را بازگو میکند. سپس، به رسالهای میپردازیم که به صورت سنتی به برنابا نسبت داده میشود و برتری ایمان مسیحی بر باورهای یهودیت را نشان میدهد. بررسی این رساله، به ما فهمیدن اینکه چگونه رابطه بین یهودیانی که مسیحی شدهاند با یهودیان سنتی ادامه داشت و چه باورهایی نسبت به یهودیت داشتهاند، کمک خواهد کرد..
در ادامه، به رساله دوم کلمنت می رسیم که احتمالاً قدیمیترین رساله در میان نوشتههای پدران کلیسا است. این رساله به دلیل استفاده فراوان از تمثیلها برای تفسیر کتاب مقدس، ما را یادآوری میکند که مسیحیان اولیه چگونه برای فهم و تفسیر نوشتههای الهی از تمثیل استفاده میکردند پیش از پرداختن به شخصیت بعدی، مهم است که بدانیم روش و منهجی که کلمنت برای تفسیر متون الهی به کار برده، برای ما بسیار ارزشمند است. این به ما کمک میکند تا نوشتههای باستانی را در نور رویکرد تفسیری که او استفاده کرده است، بررسی و تفسیر کنیم این رویکرد نه تنها برای درک عمیقتر نوشتههای مذهبی مفید است، بلکه به ما امکان میدهد تا با چشمانداز وسیعتری به تاریخ و تکامل اندیشههای مسیحی نگاه کنیم. از طریق این بررسیها، ما بهتر میتوانیم ارتباط میان تعالیم کهن و معاصر را درک کرده و راههایی را برای تطبیق این تعالیم با زندگی روزمره خود پیدا کنیم. در این دوره، تلاش خواهیم کرد تا هر یک از این آثار را با دقت و عمق لازم بررسی کنیم، تا شناختی جامع و عمیق از ریشهها و تکامل اندیشههای مسیحیت اولیه به دست آوریم.
در ادامه به رساله دوم کلمنت میرسیم که احتمالا قدیمیترین رساله در میان نوشتههای پدران کلیسا است. این رساله به دلیل استفاده گسترده از تمثیلها برای تفسیر کتب مقدس، به ما یادآوری میکند که مسیحیان اولیه چگونه برای تفسیر نوشتههای الهی از تمثیل استفاده میکردند پیش از آنکه به بررسی شخصیت بعدی بپردازیم، باید بدانیم که روش و منهجی که کلمنت برای تفسیر متون الهی به کار میبرد برای ما بسیار اهمیت دارد. این رویکرد به ما کمک میکند تا نوشتههای باستانی را با توجه به روش تفسیری که او به کار گرفته است، بهتر بررسی و تفسیر کنیم. سپس، به پاپیاس میرسیم که هرچند نوشتههای بسیار کمی از او به جای مانده، اما به ما کمک میکند تا درک عمیقتری از سنتهای مسیحی که در قرن اول وجود داشتهاند، داشته باشیم. پاپیاس بیشتر بر سنتهای شفاهی تأکید داشت که درباره زندگی عیسی به او رسیده بود، و این موضوع توجه ما را به اهمیت انتقال سنتهای مسیحی در قرون اولیه جلب میکند. یکی از قدیمیترین کتب در زمینه موضوعات آخرالزمانی، کتابی است که به صورت سنتی به نام نامه شبان هرماس شناخته میشود، نشاندهنده اهمیت موضوعات آخرالزمانی در مسیحیت اولیه است. و در آخر، به نوشتهای میرسیم که برای دیاگنتس نوشته شده است. هرچند نویسنده این نامه نامعلوم است، اما پیام این نامه یک جنبه دفاعی مسیحیت را نشان میدهد که در آن مسیحیت به عنوان تنها دین باور به حقیقت تلقی میشود. این دروس به ما کمک میکنند تا شکلگیری اندیشههای مسیحی در قرون اولیه را بهتر درک کنیم و بیاموزیم که چه اتفاقات تاریخی و الهیاتی میان زمان زندگی عیسی و پدران کلیسا رخ داده است
امید است که این دروس به درک ما در باب مسیحیت اولیه کمک شایانی کند