“چرا روایتهای انجیل لوقا و متی از تولد عیسی نمیتوانند از نظر تاریخی دقیق باشند؟”
نوامبر 29, 2023آیا کاتبان مسیحی متن عهد جدید را تغییر داده اند؟
نوامبر 29, 2023انجیل پطرس و داده های اخیر پژوهشگران
همانطور که می دانیم در عهد جدید ما انجیلی به نام انجیل پطرس وجود ندارد اما، شاگرد ارشد عیسی مسیح بر اساس روایت های اناجیل بی شک پطرس خوانده شده است. اما در جهان مسیحیان اولیه انجیلی متولد میشود که نام رسول ارشد مسیح را بر خود دارد. در این مقاله به بررسی این انجیل خواهیم پرداخت.
مسیحیان اولیه از اناجیل بسیار بیشتری نسبت به چهار انجیل ما اگاه بودند، تنها شکلی که ما بسیاری از این اناجیل را میشناسیم تنها از طریق نویسندگانی است که با ماهیت چنین اناجیلی مخالف بوده اند و در نوشته هایشان نقل شده اند. اما برای مسیحیان اولیه شاید تعدادی از این اناجیل حتی از اناجیل رسمی ما (متی، مرقس، لوقا و یوحنا) معتبر تر تلقی شده ، و برای عده ای مقدس بوده اند. آنچه از تاریخ کلیسا می آموزیم این است که مسیحیان راست دین ( البته شکل راست دینی در قرن چهارم بصورت کلی اعلام شده است) و شاید بهتر است این گروه را »پیشا راست دین[1]» بخوانیمشان، انها اناجیل دیگر را که با الهیات آنها در تضاد بود را بکلی مردود خواندند و خوانش آنها ممنوع شد و نهایتاً این کتب از بین رفتند و یا سوزانده شدند. مسیحیان پیشا راست دین چهار انجیل را به رسمیت می شناختند که همگی ما با آنها آشنا هستیم و اناجیل دیگر را تقلبی و مرتد اعلام کردند. اوریجن اسکندریه از معروفترین پدران شرق که در اوسط قرن سوم زندگی میکرد در این باره اینطور می نویسد: کلیسا چهار انجیل دارد اما بدعت گزاران بسیار[2]. او ادامه می دهد و تعدادی از این اناجیل را که خود خوانده و با آنها اشنا است را نیز لیست می کند: انجیل مصریان، انجیل دوازه رسول، انجیل توماس، انجیل ماتیاس و انجیل باسیلیدس، ما هیچ اطلاعی از انجیل دوازه حواری و باسیلیدس نداریم تنها میدانیم که او یک ناستیک مسیحی بوده است، انجیل ماتیاس و انجیل مصریان تنها از طریق نقل قول های از اوریجن و کلمنت اسکندریه به ما معرفی شده اند.
یوسبیوس، سراپیون و انجیل پطرس
“پیش از کشف انجیل پطرس، تمام آگاهیهای ما از آن تنها بر پایه روایتهایی بود که یوسبیوس در تاریخ ده جلدی خود تحت عنوان ‘تاریخ کلیسا’ ارائه داده بود، که دورانی را از زمان عیسی تا اوایل قرن چهارم شرح میدهد. این منبع، برترین مرجع ما برای درک تاریخ ایمان مسیحی پس از عهد جدید تا زمان حکومت امپراطور کنستانتین است. یوسبیوس در بسیاری مواقع، تنها منبع ما برای شناخت وقایع قرنهای دوم و سوم میلادی است. در خصوص انجیل پطرس، موضوع این مقاله، نیز وی مهمترین منبعی است که در دست داریم
یوسبیوس در روایت خود از انجیل پطرس، از یک اسقف به نام سراپیون نام میبرد که به نظر میرسد اسقف انطاکیه بوده است، شهری که به عنوان یکی از مراکز اصلی مسیحیت در امپراطوری روم شناخته میشده است. سراپیون در حدود سال ۱۹۹ میلادی اسقف انطاکیه میشود. او نه تنها بر کلیساهای انطاکیه نظارت داشت، بلکه مسئولیت شهرهای دیگری در منطقه تحت کنترلش، مانند روسوس را نیز بر عهده داشت. سراپیون برای دیدار و اصلاح الهیات کلیسا در برابر خطرات بدعتها، به شهر روسوس سفر کرد و در آنجا بعد از مدتی متوجه شد که مسیحیان از انجیلی استفاده میکنند که در مراسمات عبادی خود به عنوان کلام الهامبخش به کار میبرند و این انجیل به نام پطرس شناخته میشده است. به خاطر حضور نام پطرس بر روی انجیل، ابتدا تصور میکرد که این انجیل متنی معتبر و صحیحی دارد و به همین دلیل استفاده از آن را ممنوع نمیکند. با این حال، پس از مدتی، از طریق برخی افراد مطلع میشود که این انجیل احتمالاً معتبر نیست و توسط پطرس نوشته نشده است، که این امر او را تشویق میکند که آن را مطالعه کرده و متوجه نکته جالبی می شود.
پس از بررسی، درمییابد که این انجیل آموزههای دوستیستی را ترویج میدهد. دوستیزم بدعتی شناخته میشود که توسط مسیحیان ارتدکس محکوم به زندقه شده، زیرا در این عقیده، رنج و مرگ مسیح انکار میگردد. به باور دوستیست ها، مسیح به قدری کاملاً الهی بود که امکان نداشت انسانی باشد و بنابراین، به عنوان خدا، نمیتوانست بدنی مادی داشته باشد و در نتیجه، قادر به تجربه درد و رنج نبود. کلمه یونانی ‘دوکئو’ به معنای ‘ظاهر شدن’ است، این تصور را القا میکند که ما فکر میکردیم مسیح رنج میبرد، اما در واقعیت، اینطور نبوده است، چرا که او فقط به ظاهر ما رنج میبرد. برای این دسته از مسیحیان، بدن مادی مسیح تنها یک توهم بود. برخی دیگر از دوستیست ها نیز وجود داشتند که با وجود اشتراک در این بینش، دارای جهانبینی متفاوتی بودند: برای آنها، عیسی یک انسان واقعی از گوشت و خون بود، اما مسیح، شخصیتی جداگانه و موجودی الهی بود که به عنوان خداوند، نمیتوانست درد و مرگ را تجربه کند. در این دیدگاه، مسیح، در لحظه تعمید عیسی بر او نازل شده و تا زمان صلیب، او را به انجام معجزات و آموزههای الهی رهنمون میکند اما پیش از کامل شدن مرگ عیسی بر صلیب، او را ترک میگوید. به مرقس ۱۵:۳۴ مراجعه کنید. برای مسیحیان ارتودکس، هر دو نوع دوستیزم به عنوان بدعت و خطرناک محسوب میشدند، زیرا در حالت اول، اگر مسیح بدنی واقعی نداشته باشد، پس چگونه ممکن است که بر صلیب مرده باشد؟ و اگر مرگی رخ نداده، پس چگونه میتواند نجاتبخش باشد؟ و اگر خونی در او نبوده، چگونه میتواند خون خود را به عنوان قربانی گناه تقدیم کرده باشد؟
کشف انجیل پطرس
این متن برای قرن ها برای همه ما تنها در نقل قول های یوسبیوس وجود داشت اما در زمستان سال ۱۸۸۶ یک تیم فرانسوی در خارج از قاهره در شهری به نام اخمیم[3] در حال حفاری به رهبری M.Grebant مقبره یک راهب را کشف میکنند، که قدمت آن بین قرن هشتم تا دوازدهم تخمین زده شده است. آنچه مهم بود نه خود راهب بود نه صومعه آنجا بلکه، نسخه خطی که به همراه راهب دفن شده بود. این نسخه خطی احتمالاً متعلق به قرن هفتم یا هشتم میلادی بوده است و احتمالاً جزو دارایی خود راهب بوده است. این کتابی که در آغوش راهب پیدا شده ۶۶ صفحه دارد که بر روی چرم نوشته شده است که شامل کتب دیگری نیز میشود اما ارزشمند ترین آنها انجیل پطرس و مکاشفه پطرس است.
این سند فقط از چند صفحه از اواخر گزارش تشکیل شده و محال است بدانیم که کل گزارش چه اندازه بوده و آیا مثلا داستان سراسر خدمت عیسی را در بر داشته است یا فقط گزارش مرگ عیسی را. متن موجود ازاین سخن آغاز می شود: هیچ یک از یهودیان دست هایش را نشست، نه هیرودیس و نه کسی از داورانش. و از آنجا که آنان نمی خواستند بشویند، پیلاطس برخاست بدیهی است که جمله پیش رو همان داستان دست شستن پیلاطس هنگام محاکمه عیسی را گفته بوده است که آن را تنها در روایت متی خوانده ایم ( متی فصل ۲۷ آیه ۲۴). اما سراسر این گزارش پیلاطس را از مرگ عیسی مبرا نشان داده و در این باره بر پادشاه یهودیان هیرودیس و رهبران یهودی همدست او تاکید میکند. در فقره بعدی، هیرودیس کسی است که دستور میدهد عیسی را از آنجا ببرند و مصلوب کنند.
این گزارش با درخواست جسد عیسی از سوی یوسف (اهل رامه) و استهزای عیسی و مصلوب شدن او ادامه می باید. بعضی از این گزارش ها در این انجیل موافق و بعضی ها مخالف چیزهایی است که در اناجیل (کننی) میخوانیم: مثلا در آیه ۱۰ (یا بهتر است بگویم قسمت ۱۰) مانند سایر اناجیل، گفته میشود که عیسی بین دو مجرم مصلوب شد، ولی پس ازآن سخنی غیر معمول می یابیم: » او مانند کسی است که گویی هیچ دردی ندارد، ساکت بود» این آخرین سخن را می توان به شیوه دوستیستی تفسیر کرد؛ شاید عیسی از آنجاکه واقعا درد نمی کشید، خود را بدون درد نشان داد.بعضی از دانشمندان این عبارت را دلیل بدعت آمیز خواندن آن توسط سراپیون خوانده اند. شاید چند آیه جلوتر این موضوع را تایید می کند: هنگامی که عیسی نزدیک مردن است فریاد می زند که به انچه در انجیل مرقس است شباهت دارد اما با آن تفاوت هم دارد . او می گوید: قدرتم قدرتم تو مرا ترک کرده ای (آیه ۱۹). سپس می خوانیم که او برگرفته شد، هرجند جسدش در صلیب باقی ماند. حال سوالی مطرح است: آیا ناله عیسی در این متن با دیدگاه بسیاری از ناستیک ها مبنی بر اینکه مسیح الاهی پیش از مردن عیسی از وی جدا شد، مطابق نیست؟ سوالی است بسیار عمیق که در میان مسیحیان یهودی قرن دوم نیز به شکل های دیده شده است که در مقاله ای دیگر آنها را نیز معرفی خواهیم کرد.
این گزارش با بیان دفن عیسی ادامه می باید، سپس دلتنگی شاگردان به صورت اول شخص بیان میشود: ما روزه میگرفتیم و شب و روز تا فرا رسیدن سبت عزاداری و گریه می کردیم (۲۷) همانطور که در انجیل متی آمده است،رهبران یهود از پیلاطس در خواست کردند که سربازانی را برای حفاظت از قبر بگمارد. اما انجیل پطرس به نکات دقیق تری اشاره میکند. یوزباشی مسوول این کار » پطرونیوس» نام داشت و او به کمک گروهی از سربازان سنگ عظیمی را در روی قبر قرار داد و هفت مهر بر آن زد. سپس آنان بر پا کردند و حفاظت از قبررا بر عهده گرفتند.
در اینجا نوبت می رسد به چیزی که شاید عجیب ترین بخش گزارش باشد، یعنی گزارشی جدی درباره رستاخیر و بیرون آمدن عیسی از قبر. این گزارش در هیچ یک از اناجیل قدیم دیگر وجود ندارد. جمعیتی از اورشلیم و اطراف آن برای مشاهده قبرآمدند. آنان در ساعت های شب سر و صدای بزرگی را می شنوند و می بینند که آسمان باز شده و دو مرد با جلال عظیم فرود می آیند. سنگ از روی قبر به خودی خود می غلتد و آن دو مرد وارد قبر می شوند. سربازانی که به نگهبانی ایستاده بودند، یوزباشی را بیدار میکنند و او برای مشاهده آن منظره باور نکردنی حاضر میشود. آنگاه سه مرد از قبر خارج می شوند؛ سرهای دو تن از آنان به آسمان می رسد. اما شخص سوم (عیسی) سر او از آسمان ها بالاتر می رود. پشت سر آنان صلیبی ظاهر میشود. سپس صدایی از آسمان می گوید: آیا به خوابیدگان موعظه کرده اید؟ صلیب پاسخ میدهد : آری (۴۱ و ۴۲).
سپس سربازان به سوی پیلاطس می شتابند و همه آن حوادث را به اطلاع او می رسانند. رهبران یهودی از او می خواهند که آن داستان را در نطفه خفه کند زیرا می ترسناکه قوم بفهمند که آنان با محکوم کردن عیسی به مرگ چه کاری کرد اند و خودشان سنگسار شوند. پیلاطس سربازان را به سکوت امر میکند،اما به یاد رهبران یهود می آورد که صلیب عیسی تقصیر آنان است و نه خودش. روز بعد هنگام سپیده دم، مریم مجدلیه بدون اینکه بداند چه چیزی رخ داده است با چند زن به سوی قبر میرود تا خاکساری مناسب تری را برای جسد عیسی ترتیب دهد؛ ولی قبر خالی است و یک زائر آسمانی به او می گوید: خداوند برخاسته و رفته است، سپس این انجیل در وسط داستانی که ظاهرا بیان آشکار شدن عیسی به برخی شاگردان است همچون داستانی که در فصل ۲۱ انجیل یوحنا میخوانیم، این گونه پایان می یابد: » ولی من که شمعون پطرس هستم و برادرم اندریاس تورهای خویش را برداشتیم و به سوی دریا رفتیم؛ و لاوی پسر حلفی با ما بود همان که خداوند او را …. (۶۰) در این نقطه این انجیل پایان می یابد.
سالهای بسیاری است که محققان ابعاد مختلف این انجیل را بررسی میکنند تا دریابند که آیا تمرکزش بر داستان خدمت عیسی بوده است یا هفته پایانی زندگی او؟ آیا این انجیل را یک شخص ناستیک نوشته است؟ زمان نگارش این اثر کی بوده است؟ آیا نویسنده آن از هیچ یک از اناجیل (کننی) بهره برده است؟ اگر چنین نبوده گزارش خود را از کجا جمع آوری کرده؟ آیا سنت های که در این انجیل از داستان روزهای پایانی مسیح داریم از روایت های متی مرقس لوقا و یوحنا قدیمی تر هستند؟ واقعیت این است که پاسخ این سوالان بسیار مشکل است اما در اینجا بصورت کوتاه این چند سوال از زاویه نگاه محققانی ارشدی در این زمینه چون: بارت ارمن، دل السن، جان میر، کرگ اونز، جان کلوپتبرگ خلاصه میکنیم:
این انجیل به احتمال بسیار زیاد پس از اناجیل (کننی) نوشته شده است، ولی از انها تاثیر نگرفته است. روایت این انجیل بر داستانهای مردم درباره هفته آخر زندگی عیسی که در برخی جماعت های مسیحی رواج داشته، بنا شده است. مولف آن هر کسی بوده احتمال بسیار زیاد گرایش ناستیکی داشته است و قطعاً با یهودیان غیر مسیحی به طور قابل ملاحظه ای دشمن بوده است.
اینکه انجیل پطرس در قیاس با آنچه در اناجیل قرن اول می یابیم، مرحله ی متاخری از تحول در سنت های مربوط به عیسی را میگذرانده، قبل از هر چیز از عناصر بسیار افسانه ای آن انجیل به دست می آید، مخصوصاً عیسایی بسیار بلند قامت و صلیبی که از عقب او را می رود و با آسمان ها سخن می گوید. رفتار یهودیان در این گزارش نیز برای تاریخ گذاری سنت هایش اهمیت دارد، زیرا جرم یهودیان در مورد مرگ عیسی در این انجیل از اناجیل (کننی) بیشتر است. در واقع پیلاطس که نماینده مقامات رومی بوده، اصولا بی گناه است؛ هیرودیس پادشاه یهودیان و سایر رهبران یهودی جمعاً مسئوول محکومیت ظالمانه عیسی هستند. این تصویر با دیدگاه رایج در حلقه های مسیحی قرن دوم مطابقت دارد.زیرا در قرن دوم به بعد است که مسیحیان حرارت خصومت با یهودیان را زیاد تر میکنند. دلیل چنین نگرشی در میان مسیحیان نیز واضح است زیرا بر اساس شواهد این انجیل و حتی اناجیل (کننی) این یهودیان هستند که عیسی را به رومیان تسلیم میکنند و در همچنین در میان مسیحیان قرن دوم این نگرش به روشنی دیده میشود که دلیل ویرانی اورشلیم را انتقام خدا از یهودیان تلقی میکردند. یکی دیگر از جنبه های که نشان میدهد این انجیل متاخر تر اناجیل (کننی) است نگرش ناستیکی مولف آن است.
و نکته پایانی:
آیا انجیل پطرس به هیچ یک از روایت های پیشین خود که در اناجیل (کننی) آمده اند واقف بوده است؟ آيا از بودن چنین روایت های مطلع بوده است؟ چرا این سوال مهم است؟ به این دلیل که اگر آشنایی با انجیل متی داشته است که از دست شستن پیلاطس و گماشتن نگهبانانی بر قبراو سخن گفته است چرا مطالب دیگری که متی داشته است که با اهداف مولف انجیل پطرس یکی بوده اند را درج نکرده است؟ و شاید بهتر است بگویم که اگر آگاه بوده است از انجیلی به نام متی چرا بسیاری از مطالب آنها را که با اهداف او بسیار مناسبت داشته، ترک کرده که از آن جمله است: آنگاه پیلاطس چون بدید که کار به جایی نمی رسد بلکه شورش به بار می آید، آب بر گرفت و در حضور مردم دست بشست و گفت: این خون را برگردن نمی گیرم؛ خود دانید! و جمله مردم پاسخ گفتند: خون او بر گردن ما و فرزندانمان! متی ۲۷ آیه ۲۴ و ۲۵
و اینکه عیسی صلیبش را حمل کرد، و همچنین، مسخره شدن عیسی در مسیر جلجتا. به یاد داشته باشیم که اگر مولفی از متن دیگری کپی برداری کند الفاظ بسیاری دارند که در اشتراک باشد، اما در انجیل پطرس و متی کمتر از ۳ کلمه شبیه هم هستند که این خود نشانگر این است که مولف پطرس به احتمال بسیار بسیار زیاد از انجیل متی و دیگر اناجیل (کننی) اطلاعی نداشته است. بهتر است خلاصه کنیم که منشأء این روایت را داستانهایی بدانیم که میان مسیحیان سینه به سینه منتقل شده است برخی از این داستان ها به صورت های مشابه یکدیگر در جوامع مختلف معروف بوده و هیچ کدام به شیوه ای یکسان نقل نشده اند زیرا انتقال آنها به صورت شفاهی بوده است. مسیحیان هنگام نقل آن داستان ها، انها را دستکاری می کرده اند: اگر تفکری به آرای انها هماهنگ نبود ان را آیه را حذف میکردند و آیه را جور دیگری مینوشتند و این یک واقعیت است.
اگر مایل هستید این انجیل را بخوانید ترجمه آن را به فارسی انجام داده ام و در وبسایت میتوانید آن را پیدا کنید.
پیمان سالار
[1] Proto- Orthodox
[2] Homily on Luke 1
[3] Akhmim