
در شورای نیقیه چه اتفاقی رخ داد و چرا همچنان اهمیت بسیاری دارد
اکتبر 16, 2025اکثر پژوهشگران عهد جدید بر این باورند که انجیل مرقس نخستین انجیل مکتوب است و دو انجیل متی و لوقا از آن بهعنوان منبع اصلی استفاده کردهاند. پژوهشگر برجسته کالین هیمر یادآور میشود بیش از نود و پنج درصد محتوای انجیل مرقس در اناجیل متی و لوقا تکرار شده است[1]
نویسندهٔ انجیل لوقا در دیباچهٔ خود تصریح میکند که در نگارش اثرش بر منابع پیشین تکیه کرده است (لوقا ۱:۱–۴). استاد رابرت استین (Robert Stein) دلایل چندی برای تقدم نگارش مرقس بر دیگر اناجیل ارائه میدهد:
- مرقس کوتاهترین انجیل است.
- سبک نگارشی آن از حیث ادبی سادهتر و ابتداییتر است. دشوار بتوان پذیرفت که مرقس از متی یا لوقا استفاده کرده و نثر روان آنان را به زبانی خشن و غیرصیقلیافته تبدیل کرده باشد.
- انجیل مرقس شامل قرائتهای دشوار متنی است که متی و لوقا آنها را اصلاح یا تلطیف کردهاند.
- مرقس گاه با متی در برابر لوقا و گاه با لوقا در برابر متی در واژگان هم راستا است، در حالی که متی و لوقا تقریباً هرگز علیه مرقس توافق ندارند.
- متی و لوقا در ترتیب روایات هرگز با یکدیگر علیه مرقس همنظر نیستند.[2]
جالب آن که مرقس نه موعظهٔ سرِ کوه را نقل میکند و نه روایت تولد عیسی را. با توجه به این نکته، دشوار است تصور کنیم که متی یا لوقا پیش از مرقس نگاشته شده باشند.
بر پایهٔ این دلایل (و دلایل دیگر)، اکثریت قریب بهاتفاق پژوهشگران عهد جدید معتقدند که انجیل مرقس نخست نوشته شده است. همچنین، کهنترین منبع تاریخی دربارهٔ نویسندگان اناجیل — یعنی شهادت پاپیاس (Papias) که میان سالهای ۱۱۰ تا ۱۳۰ میلادی مینوشت — نیز مرقس را نخستین انجیل در فهرست خود ذکر میکند. بدینسان، باور به تقدم مرقس نه تنها نظریهای مدرن، بلکه روایتی کهن از اوایل قرن دوم میلادی است.[3]
تقدم مرقس در میان اناجیل
تا قرن نوزدهم، اغلب مسیحیان بر این باور بودند که انجیل متی نخستین انجیل مکتوب بوده است.[4] این سنت دیرینه که بعدها به موضع رسمی کلیسای کاتولیک رومی بدل شد، باید مورد احترام قرار گیرد، به ویژه از آن رو که ظاهراً با شهادت پاپیاس در قرن دوم میلادی که بهواسطهٔ اثر یوسیبیوس حفظ شده است تأیید میشود. با این حال، این سنت بهتنهایی نمیتواند مسئله را فیصله دهد.
بسیاری از کسانی که تقدم متی را پذیرفتهاند، این دیدگاه را بر دلایلی ناکافی بنا کردهاند، از جمله اینکه متی تنها رسول در میان نویسندگان سهگانهٔ اناجیل همنوا (Synoptics) بوده است. در مقابل، سنت معتبردیگری نیز وجود دارد که بر اساس آن، مرقس انجیل خود را بر پایهٔ موعظهها و روایتهای پطرس نگاشته است. این نکته، وابستگی مرقس به متی را دشوار میسازد. از آنجا که فرضیهٔ تقدم لوقا به ندرت مورد دفاع قرار گرفته است[5]
اما پرسش اینجاست: چرا شمار زیادی از پژوهشگران بر این باورند که انجیل مرقس پایه و اساس هر دو انجیل متی و لوقا است؟ مهمترین دلایل آن را میتوان در چند محور خلاصه کرد:
۱. ایجازِ مرقس
انجیل مرقس بهمراتب کوتاهتر از متی و لوقا است: مرقس ۱۱٬۰۲۵ واژه دارد، در حالی که متی ۱۸٬۲۹۳ و لوقا ۱۹٬۳۷۶ واژه را دربر میگیرد. البته کوتاه بودنِ مرقس بهخودیخود دلیلی بر تقدم آن نیست (زیرا نمیتوان ثابت کرد که متن کوتاه تر الزاماً قدیمیتر است)، اما این ویژگی در پیوند با نزدیکی محتوایی آن به لوقا و به ویژه به متی، قرینهای قوی بهشمار میرود.
بیش از ۹۷٪ واژگان مرقس در متی و بیش از ۸۸٪ آن در لوقا وجود دارد. بنابراین منطقیتر است که بگوییم متی و لوقا مطالب مرقس را گرفته و با مواد خاص خود گسترش دادهاند، تا اینکه بپذیریم مرقس دو انجیل دیگر را با حذف بخشهای گستردهای — همچون موعظهٔ سرِ کوه، روایت تولد عیسی، و ظهورهای مسیح برخاسته خلاصه کرده است.[6]
طرفداران نظریهٔ دوانجیلی (Two-Gospel Hypothesis) استدلال میکنند که مرقس ممکن است خلاصهای عامدانه از متی و لوقا باشد. بااینحال، چنین فشردهسازیای عجیب خواهد بود، زیرا مرقس در بسیاری از بخشها روایتهای خود را طولانیتر کرده ولی مطالب اساسی را حذف نموده است. به تعبیر سادهتر، میتوان گفت:
با فرض وجود مرقس، فهم نگارش متی آسان است؛ اما با فرض متی، وجود مرقس دیگر قابل توجیه نیست[7]
۲. توافقهای لفظی میان اناجیل
هردانشجوی علم الهی می داند که، سه انجیل همنوا در بخشهای بسیاری شباهتهای لفظی خیره کننده ای دارند. بااینحال، پژوهش دقیقتر نشان میدهد که هرچند گاهی هر سه روایت به هم بسیار شباهات دارند، ولی متی و مرقس اغلب همداستاناند، و نیز مرقس و لوقا، در حالی که متی و لوقا کمتر با یکدیگر توافق دارند ( یعنی تفاوت های قابل ملاحظه ای با یکدیگر دارند). [8]
این نکته را میتوان به سادگی توضیح داد، اگر مرقس را «میانجی» سه انجیل بدانیم. اما اگر مرقس نخستین نباشد، تبیین این شباهتها دشوارتر میشود، زیرا در این صورت باید فرض کرد که یکی از نویسندگان آگاهانه روشی غیرعادی در گزینش واژگان به کار برده است.[9]
برای مثال، طبق فرضیهٔ آگوستینی (Augustinian Hypothesis)، باید بپذیریم که لوقا همواره ترجیح داده از واژگان مرقس استفاده کند و نه متی؛ و بر اساس نظریهٔ دوانجیلی، باید فرض کنیم که مرقس تقریباً هرگز واژهای تازه وارد نکرده است. هر دو فرض ممکن است، اما در قیاس با فرضیهٔ تقدم مرقس، کمتر محتملاند. [10]
۳. ترتیب وقایع
بررسی ترتیب وقایع در سه انجیل همنوا نیز همان الگو را نشان میدهد که در شباهتهای لفظی دیده میشود: متی و لوقا تقریباً هیچگاه بر خلاف مرقس با یکدیگر توافق ندارند. نخستین کسی که این نکته را بهطور نظاممند بیان کرد کارل لاخمان بود. او استدلال کرد که این هماهنگی در ترتیب وقایع، زمانی بهترین تبیین را مییابد که مرقس نخستین منبع روایی باشد.[11]
البته میتوان فرضیات دیگری نیز مطرح کرد، مانند اینکه لوقا در موارد اختلاف با متی، عمداً ترتیب مرقس را حفظ کرده است (بر پایهٔ فرضیهٔ آگوستینی)، یا مرقس تصمیم گرفته هرگز از ترتیب مشترک متی و لوقا منحرف نشود. بااینحال، مزیت فرضیهٔ تقدم مرقس در این است که تبیینی طبیعی و سادهتر برای این پدیده ارائه میدهد، بیآنکه نیاز به فرض روشی پیچیده و غیرمحتمل در کار یکی از نویسندگان باشد.
۴. نثر سادهتر و سبک بدویتر مرقس
بهطور کلی پذیرفته شده است که نثر مرقس از نظر دستوری و سبکی خامتر و ناهنجارتر از نثر متی و لوقاست. این ویژگی از دیدگاه زبانشناسی تاریخی به سود تقدم مرقس است، زیرا روند طبیعی تکامل متون چنین است که نویسندگان بعدی گرایش به صیقل دادن و روانسازی نثر دارند (همان اصلی که در نقد متنی نیز به کار میرود).[12]
علاوه بر این، مرقس تعبیرات (زبان آرامی) بیشتری را حفظ کرده است، در حالی که متی و لوقا در روایتهای موازی، آنها را حذف یا ترجمه کردهاند. از این رو، منطقیتر است که بپذیریم متی و لوقا این تعبیرات را برای خوانندگان یونانی زبان خود قابل فهم تر کردهاند، تا اینکه فرض کنیم مرقس آنها را بیهیچ مبنایی افزوده باشد.[13]
الاهیات بدویتر مرقس
بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که در انجیل مرقس بیانات الاهیاتی دشوارتری نسبت به متی و لوقا وجود دارد، و این خود نشانهای دیگر از قدمت و تقدم مرقس است.[14]
برای نمونه، در مرقس ۶:۵ نویسنده گزارش میکند که عیسی بهسبب بیایمانی مردم ناصره «نتوانست هیچ معجزهای در آنجا انجام دهد». در روایت موازی، متی ۱۳:۵۸ میخوانیم که عیسی «در آن جا معجزات زیادی انجام نداد». بدینترتیب، طبیعی تر است که فرض کنیم متی عبارتِ بالقوه دشوارِ مرقس را تعدیل کرده تا چنین برداشت نشود که عیسی از انجام معجزه ناتوان بوده است، تا اینکه بپذیریم مرقس عمداً جملهای مشکلآفرین را افزوده باشد.[15]
این استدلال هرچند معتبر است، اما به قوت دلایل پیشین نیست. نخست آنکه میتوان دربارهٔ اینکه کدام یک از نویسندگان بیان دشوارتری دارد، بحث کرد. دوم آنکه باید اهداف الاهیاتی و سبک نگارشی هر انجیل را نیز در نظر گرفت، زیرا همین تفاوتها جهت اقتباس و ویرایش را مبهم میسازد.
همین اشکال در مورد استدلال منتقدان تحریر (Redaction Critics) نیز صادق است که معتقدند تبیین متی بر اساس مرقس آسانتر است تا برعکس. در برخی از روایتهای جزئی ممکن است دیدگاهها متفاوت باشد، و از آنجا که مطالعات تحریری بر پایهٔ فرضیهٔ تقدم متی اندکاند، دادههای موجود عمدتاً در جهت تقدم مرقس خواهند بود.
در هر حال، با وجود تفاوت در قوت استدلالها، مجموع این شواهد نشان میدهد که متی و لوقا در نگارش اناجیل خود بهطور مستقل از انجیل مرقس بهره گرفتهاند.
منبع Q
فریدریش شلایرماخر (Schleiermacher) نخستین کسی بود که وجود مجموعهای از گفتارهای عیسی را بهعنوان منبعی برای اناجیل مطرح کرد. پیشنهاد او بعداً توسط وایسه (Weisse) در قالب نظریهٔ فرضیهٔ دو منبع گسترش یافت. برخی مفسران، همانند شلایرماخر، بر این باورند که پاپیاس در گفتهٔ مشهور خود دربارهٔ logia سخنان عیسی به همین مجموعه اشاره داشته است گرچه این تفسیر قطعی نیست.[16]
در اواخر قرن نوزدهم، این منبع فرضی عنوان Q را به خود گرفت اگرچه زمان و چگونگی پیدایش این نام همچنان مورد بحث است. بیشتر طرفداران تقدم مرقسی بر این باورند که متی و لوقا هر دو از منبع Q، بهعنوان مجموعهای از گفتارهای عیسی، بهره بردهاند.[17]
دلیل طرح چنین منبعی آن است که حدود ۲۵۰ آیه در متی و لوقا مشترک است که در مرقس یافت نمیشود. بیشتر این مطالب شامل تعالیم عیسی است. بسیاری از این آیات نیز شباهتهای لفظی چشمگیری دارند که وجود یک منبع مکتوب مشترک به زبان یونانی را تقویت میکند.[18]
سادهترین تبیین برای این پدیده، آن است که یکی از دو انجیل از دیگری اقتباس کرده باشد. اما در برابر این فرض، باید به این واقعیت توجه کرد که متی و لوقا در ترتیب وقایع و در کاربرد واژگان چندان با هم توافق ندارند. همین امر بهشدت احتمال استفادهٔ یکی از دیگری را تضعیف میکند و نیاز به فرض یک منبع سوم را توضیح میدهد.
در طی قرن گذشته تلاشهای زیادی برای بازسازی منبع فرضی Q صورت گرفته است، تا آنجا که برخی نویسندگان حتی کتابی با عنوان A Theology of Q نگاشتهاند. گروهی از منتقدان نیز گام فراتر نهاده و ادعا کردهاند که Q نخستین «انجیل» بوده و کهنترین و اصیلترین تصویر از عیسی را ارائه میدهد. با این حال، این دیدگاه همچنان محل مناقشه است و استدلالهای موافق و مخالف آن باید با دقت بررسی شود ( شاید بتوان جان کلوپونبرگ در مبحث Q به عنوان الیهدان ارشد این حوظه نام برد).
دلایل اصلی برای فرض وجود منبع Q
افزون بر شباهتهای لفظی در مواد غیرمرقسی، سه دلیل اصلی برای فرض وجود Q مطرح شده است:
۱. توافق در ترتیب
برخی پژوهشگران در مواد مشترک متی و لوقا (که گاه «سنت دوگانه» نامیده میشود) نوعی شباهت در ترتیب وقایع یافتهاند. این شباهت میتواند نشانهای از وجود یک منبع مکتوب واحد باشد. بااینحال، این توافق چندان منسجم نیست و استدلال مبتنی بر آن از قوت محدودی برخوردار است.
۲. دوگانگیها (Doublets) در متی و لوقا
منظور از «دوگانگیها» روایتهایی است که در یک انجیل دوبار ظاهر میشوند. استدلال میشود که این پدیده بهسبب آن است که نویسنده در یک مورد از مرقس و در مورد دیگر از Q استفاده کرده است.
برای مثال، در لوقا ۸:۱۷ و ۱۲:۲ هر دو آمده است:
«هیچ چیز پنهان نیست که آشکار نخواهد شد، و نه رازی که هویدا نشود.»
عبارت نخست تنها در مرقس ۴:۲۲ موازی دارد و عبارت دوم در متی ۱۰:۲۶. بنابراین فرض بر این است که لوقا جملهٔ نخست را از مرقس و دومی را از Q برگرفته است.[19]
چنین دوگانگیهایی میتواند وجود منبعی مشترک افزون بر مرقس را تقویت کند، اما بهتنهایی برای اثبات اینکه Q حتماً یک منبع مکتوبِ مستقل بوده است، کافی نیست.
[1] Colin J. Hemer, The Book of Acts in the Setting of Hellenistic History (Winona Lake, IN: Eisenbrauns, 1990), 94.
[2] Robert H. Stein, Studying the Synoptic Gospels: Origin and Interpretation, 2nd ed. (Grand Rapids, MI: Baker, 2001), 141–142.
[3] See the quotation of Papias in Eusebius, Church History 3.39.15–16, from the translation by Michael W. Holmes, The Apostolic Fathers: Greek Texts and English Translations, 3rd ed. (Grand Rapids, MI: Baker, 2008), 739–741.
[4] See the surveys in Zahn 2.392–96 and William Farmer, Jesus and the Gospel (Philadelphia: Fortress Press, 1982), 13–110.
[5] See, however, R. L. Lindsey, “A Modified Two-Document Theory of the Synoptic Dependence and Interdependence,” NovT 6 (1963): 239.
[6] The statistics are from Stein, Studying the Synoptic Gospels, 48, who is citing Joseph B. Tyson and Thomas R. W. Longstaff, Synoptic Abstract, The Computer Bible 15 (Wooster, Ohio: College of Wooster, 1978), 169–71.
[7] E.g., David L. Dungan, “The Purpose and Provenance of the Gospel of Mark According to the Two-Gospel (Owen-Griesbach) Hypothesis,” in New Synoptic Studies, 411–40.
[8] Jipp, Joshua W. Reading the Gospels as Christian Scripture: A Literary, Canonical, and Theological Introduction. Baker Academic: A Division of Baker Publishing Group, 2024, p. 45.
[9] Goodacre, Mark. The Synoptic Problem: A Way through the Maze. T&T Clark, 2005, p. 103.
[10] Tuckett, Christopher M. “Introduction to the Gospels.” Eerdmans Commentary on the Bible, edited by James D. G. Dunn and John W. Rogerson, William B. Eerdmans Publishing Company, 2003, p. 994
[11] Carson, D. A., and Douglas J. Moo. An Introduction to the New Testament. Second Edition, Zondervan, 2005, p. 97.
[12] Blomberg, Craig L. Jesus and the Gospels: An Introduction and Survey. 2nd Edition, B&H Academic, 2009, p. 102.
[13] Evans, Craig A. Mark 8:27–16:20. Word, Incorporated, 2001, p. xlix.
[14] Kirk, Alan. Jesus Tradition, Early Christian Memory, and Gospel Writing: The Long Search for the Authentic Source. William B. Eerdmans Publishing Company, 2023, p. 83.
[15] Springer, J. F. “The Synoptic Problem.” Bibliotheca Sacra, vol. 81, no. 324, Bibliotheca Sacra Company, 1924, p. 506.
[16] The designation is often thought to be the first letter of the German word Quelle, “source.” See the discussion in John J. Schmitt, “In Search of the Origin of the Siglum Q,” JBL 100 (1981): 609–11.
[17] Donahue, John R., and Daniel J. Harrington. The Gospel of Mark. Edited by Daniel J. Harrington, vol. 2, The Liturgical Press, 2002, p. 5.
[18] Walsh, Robyn Faith. “City and Country.” The Next Quest for the Historical Jesus, edited by Chris Keith and James Crossley, William B. Eerdmans Publishing Company, 2024, p. 325.
[19] Porter, Stanley E. “The Synoptic Problem: The State of the Question.” Journal of Greco-Roman Christianity and Judaism, vol. 12, Pickwick Publications, 2016, p. 78.