
مقدمه و متن انجیل پطرس
می 12, 2025نخستین نشست کلیساییِ سراسری که بعدها به عنوان اولین شورای جهانی کلیسا شناخته شد، در سال ۳۲۵ میلادی در شهر نیقیه برگزار گردید. هرچند تصمیمات آن مورد مناقشه بود، واژگان کلیدیاش تعریف دقیقی نیافت، و مقررات انضباطیاش عمر کوتاهی داشت، اما گردهمایی حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ اسقف در تابستان همان سال، جایگاهی یگانه در تاریخ کلیسا دارد و به عنوان «شورای بزرگ و مقدّس» شناخته میشود.[1] از آن پس، شوراهای سراسری بعدی نه تنها به کتابمقدس، بلکه به «پدران مقدّسِ شورای نیقیه» نیز استناد میکردند. تی. اف. تارانْس، در اشاره به سخن هیلالیِ پواتیه درباره اهمیت شورا و اعتقادنامهاش، نیقیه را چنین توصیف میکند: «تعیّن تغییرناپذیر کلیسا (imperturbata constitutio) یا رویدادی بزرگ و برگشتناپذیر در زندگی کلیسا، که پس از بنیانی قرار دارد که خود مسیح در رسولان و انبیا نهاده است، امّا در عین حال خادم و سازندهی آن، و تا حدی شریک در ویژگیِ یکتای آن است.»[2] فرد سندرز به زیبایی می نویسد بیتردید، نتایج الهیاتیِ نیقیه در مرتبهای برابر با کتابمقدس ــ یگانه مکاشفهی مکتوبِ الهامشده و بیخطای خدا ــ نیست، امّا در تمامی شاخههای الاهیات مسیحی، حتی در پروتستانیسم، به عنوان تفسیر و تلفیقی وفادار از آموزهی کتابمقدسی درباره ذات و افعال خدایِ تثلیثی پذیرفته شده است[3]. در این بخش، به زمینههای تاریخی، روند برگزاری و تصمیمات، و نیز اهمیت الاهیاتیِ شورای نیقیه خواهیم پرداخت.
زمینهٔ تاریخی
برای درک کامل شوراهای جهانی کلیسا، باید به دو بُعد سیاسی و الاهیاتیِ پیدایش آنها توجه کرد. از نظر سیاسی، نقطهٔ عطف در پسزمینهٔ شورای نیقیه، ایمان آوردن کنستانتین در سال ۳۱۲ میلادی بود. در سه قرن نخست، مسیحیت در امپراتوری روم اقلیتی روبهرشد ولی تحت آزار بود، بهویژه در شهرهای بزرگ گسترش مییافت. در آغاز، آزارها بیشتر محلی بودند، امّا از میانهٔ قرن سوم، فشارهای دولتی به سیاستی رسمی و ساختاری بدل شد. در سال ۲۵۰، امپراتور دِسیوس فرمانی صادر کرد که پرستش خدایان و قیصر را الزامی میساخت و به آزار کوتاهمدت اما شدیدی علیه مسیحیان انجامید.[4] نیم قرن بعد، در سال ۳۰۳، «جفای بزرگ» به دستور دیوکلتیان آغاز شد و تا سال ۳۱۱ ادامه یافت؛ زمانی که امپراتور گالِریوس بیمار شد و برای جلب رضایت خدای مسیحیان فرمانِ مدارا صادر کرد. سال بعد، کنستانتین ــ جانشین او ــ در نبرد مشهور پل مِلوِیان ادعا کرد که در رؤیایی، صلیب را دیده و ندایی شنیده است: «به این نشان پیروز خواهی شد.» در ۳۱۳، او فرمان میلان را صادر کرد که آزادی دایمی برای مسیحیت به ارمغان آورد. هرچند در شرق امپراتوری هنوز آزارها ادامه داشت، کنستانتین در ۳۲۴ بر امپراتور شرقی، لِیسینیوس، پیروز شد. حال که او امپراتور بیرقیب بود، در پی وحدت امپراتوری برآمد، و چون جدال آریوسیان این وحدت را تهدید میکرد، در ۳۲۵ شورای نیقیه را برای حل اختلاف فراخواند.[5]
از سوی دیگر، زمینهٔ الاهیاتی شورا، تمام تأملات تثلیثی کلیسا در سه قرن نخست را دربرمیگیرد: اندیشههای ایرنائوس دربارهٔ اقانیم در تدبیر نجات، مسیحشناسی لوگوس در آثار یوستین شهید، دستور زبان تثلیثی ترتولیان (یک جوهر، سه شخص)، بسط آموزهٔ صدور ذاتی در نوشتههای اوریجن، و مجادله با بدعتهای مُدالیسم و زیر دست باوری[6]، همگی مقدمات فکریِ نیقیه بودند. اما آموزهٔ آریوس، جرقهٔ بحران را شروع کرد. آریوس تعلیم میداد که پسر مخلوق است؛ زمانی بود است که پسر وجود نداشته است. پسر، نخستین و بزرگترین آفریدهٔ خدای یگانهٔ متعال و تقسیمناپذیر است. آریوسیان میان «مولود بودن» و «مخلوق بودن» همسانی مینهادند؛ بنابراین سخن گفتن از «پسر مولود از ازل» را به معنای مخلوق بودن او میدانستند. همانند سابِلیان و پیروان نگرسی که آن را زیر دست باوری می خوانیم، آریوسیان نیز باور داشتند که تمایز اقانیم، به معنای تمایز در جوهر است. سابِلیان نتیجه گرفتند که در این صورت تمایزی واقعی میان اقانیم وجود ندارد، در حالی که فرودانگاران و آریوسیان معتقد بودند اقانیم متمایزند ولی در سلسلهمراتبی از هستی قرار دارند.[7]
آریوس به سبب باورش دربارهٔ مخلوق بودن پسر، با مخالفت اسقفش، اسکندر، روبهرو شد. در سال ۳۲۰، اسکندر شورایی از اسقفان مصر و لیبی تشکیل داد تا موضوع را بررسی کند و اکثریت قاطعِ آنان رأی به محکومیت و تبعید آریوس دادند. او گریخت و نخست به قیصریه و نیکومدیه پناه برد؛ جایی که دو اسقف به نام «اوسبیوس» ــ که بعدها هر یک نقشی متفاوت در مناقشات قرن چهارم ایفا کردند ــ از او استقبال کردند. شورایی در نیکومدیه برگزار شد که آریوس را تبرئه و اسکندر را محکوم نمود. آریوس تعالیم خود را در قالب اشعاری در اثری با عنوان تالیا («ضیافت» یا «فراوانی») منتشر کرد. هنگامی که کنستانتین در سال ۳۲۴ تنها امپراتور شد، از طریق مشاور دینیاش، اوسیوسِ کوردوبایی، کوشید میان آریوس و الکساندر سازش برقرار کند. سرانجام، چون اختلاف به اوج رسید، کنستانتین فرمان تشکیل شورایی در نیقیه، شهری در شرق پایتخت، صادر کرد تا با حضور اسقفان غرب و شرق، این منازعه را حل کند.[8]
رویدادها و تصمیمات
گزارشهای تاریخی، شمار اسقفانی را که در شورای نیقیه گرد آمدند، میان ۲۲۰ تا ۳۱۸ تن ذکر کردهاند. الکساندر و آریوس دو طرف اصلیِ منازعه بودند، اما هر یک گروهی از اسقفان برجسته را در کنار خود داشتند. اوستاتیوسِ انطاکیه، مارسلوسِ آنقیره، و ماکاریوسِ اورشلیم در برابر آریوس ایستادند. در سوی دیگر، اوسِبیوسِ قیصریه، اوسِبیوسِ نیکومدیه، و چند تن دیگر از او حمایت میکردند. اسقفان غربی نیز نمایندگانی داشتند، و اوسيوسِ کوردوبایی برجستهترینِ آنان بود.[9] گزارشها دربارهٔ جزئیات متفاوتاند، اما احتمال میرود نیکلاسِ میرایی ــ که بعدها الهامبخش افسانهٔ « بابا نوئل » شد ــ نیز در این شورا حضور داشته است. خودِ کنستانتین ریاست شورا را بر عهده داشت و در مباحثات شرکت میکرد، هرچند به نظر میرسد در رأیگیری دخالت نکرده باشد.[10]
در جریان مناظرات، محکومیتها از هر دو سو صادر میشد. اوسِبیوسِ نیکومدیه متنی اعتقادی بر اساس دیدگاه آریوسی عرضه کرد، اما اسقفان آن را رد کردند. سپس اوسِبیوسِ قیصریه پیشنهاد کرد که اعتقادنامهٔ غسلتعمیدِ کلیسای خود (بهعنوان کرسی اسقفی) مبنا قرار گیرد، و امپراتور و اسقفان نیز آن را پذیرفتند. با این حال، نسخهای که در نهایت به عنوان اعتقادنامهٔ رسمیِ شورا تصویب شد، بر اساس متنی از اعتقادنامهٔ سوری-فلسطینی بود که به شکل قاطعتری آموزهٔ آریوس را رد میکرد. متن نهایی چنین بود:
ما ایمان داریم به خدای یگانه، پدرِ قادرِ مطلق، آفرینندهٔ همهٔ چیزهای دیدنی و نادیدنی؛
و به یک خداوند، عیسی مسیح، پسر خدا، مولود از پدر، یگانهمولود، یعنی از جوهرِ پدر،
خدا از خدا، نور از نور، خدای حقیقی از خدای حقیقی، مولود نه مخلوق،
همجوهر با پدر، که بهواسطهٔ او همهچیز آفریده شد.
او برای ما انسانها و برای نجات ما از آسمان فرود آمد،
و در جسم ظاهر شد و انسان گردید،
رنج کشید و در روز سوم برخاست،
به آسمان صعود کرد و با جلال بازمیآید تا زنده و مرده را داوری کند.
و به روحالقدس ایمان داریم.
پس از اعتقادنامه، احکام لعنتی (اناثما) زیر نیز افزوده شد:
اما آنان که میگویند «زمانی بود که پسر خدا وجود نداشت»،
یا «پیش از آنکه مولود شود، نبود»،
یا اینکه «او از چیزهایی که نیستند پدید آمد»،
یا اینکه «او جوهری یا ذات متفاوت دارد»،
یا «او دگرگونپذیر یا متغیّر است» ــ
کلیسای جامع و رسولی چنین کسانی را ملعون میداند.[11]
اعتقادنامهٔ نیقیه در شکل نهاییاش بعدها در شورای قسطنطنیه در سال ۳۸۱ میلادی تکمیل شد (که بیانیهای گستردهتر دربارهٔ روحالقدس نیز افزود)، اما هستهٔ اصلیِ آن همینجا شکل گرفته بود. این اعتقادنامه بهروشنی آموزهٔ آریوسی را رد میکرد، با تمایزی روشن میان «آفریده بودن» و «مولود بودن». آریوسیان میپذیرفتند که پسر «از ازل مولود» است، اما مقصودشان این بود که او پیش از آفرینش جهان، از هیچ، به دست پدر آفریده شد.[12] اعتقادنامه تصریح میکند که پسر از هیچ آفریده نشده، بلکه از ذات پدر مولود است. مهمترین و در عین حال بحثبرانگیزترین عبارتِ آن، جملهٔ «همجوهر با پدر» بود (در یونانی هومواوسیوس و در لاتینی کنسابستانتیا(.
این پرسش مطرح شد که آیا مقصود آن است که پدر و پسر از «یک نوع جوهر» هستند ــ از یک جنس یا ماهیت؟ یا اینکه پدر و پسر از نظر وجودی بهطور عددی یکیاند، یعنی یکی در ذات، هرچند از حیث رابطه متمایزند؟
آتاناسیوس، که در زمان شورا دستیار اسکندر و بعدها جانشین او در اسکندریه شد، همراه با دیگر الاهیدانان «طرفدار نیقیه»، تفسیر دوم را برگزیدند؛ اما در همان زمان نیز تفسیرهای گوناگونی وجود داشت. برخی «هومواوسیون» را در معنای نخست (همجنس بودن) میفهمیدند، در حالی که کسانی چون مارسلوسِ آنقیره، معنای دوم (یگانگی عددی) را میپذیرفتند، ولی آن را با گرایش مُدالیستی تفسیر میکردند. معنای دقیق این اصطلاح در طول بخش بزرگی از قرن چهارم مورد بحث باقی ماند.[13]
در شورا همچنین محکومیت رسمی آریوس را روشن ساختند: پسر «پدید نیامد»، بلکه از ازل از ذات پدر مولود شده است؛ بنابراین، او موجودی جدا از پدر نیست. شایان توجه است که در نیقیه، دو واژهٔ هیپوستاسیس و اوُسیا هممعنا تلقی شدند. اما در ادامهٔ قرن، این دو اصطلاح از هم تمایز یافتند: هیپوستاسیس برای اشاره به سه اقنوم (اشخاص الهی) و اوُسیا برای ذات مشترک آنان به کار رفت.[14]
به هر حال، برداشت آریوسی از هویت و خاستگاه پسر در شورا رسماً مجکوم اعلام شد. شورا همچنین مجموعهای از «قوانین» یا مقررات کلیسایی (کانونها) را تدوین کرد که به مسائلی چون شرایط روحانیت، تقویم عبادتی، و بازپذیری کسانی که در دوران آزار از ایمان بازگشته بودند، میپرداخت.[15]
اهمیت الاهیاتی
از منظر کلیساییِ ، تأثیرات شورای نیقیه چندان پایدار نبود. تنها چند سال پس از شورا، آریوس از تبعید بازگردانده شد و آتاناسیوس، که اکنون اسقف اسکندریه بود، تحت فشار قرار گرفت تا او را دوباره به مشارکت کلیسایی بپذیرد؛ اما او امتناع کرد و در نتیجه خود به تبعید فرستاده شد! واژهٔ بحثبرانگیز هومواوسیوس همچنان مناقشهبرانگیز باقی ماند و اصطلاحات رقیب دیگری پدید آمدند. الاهیاتیهای نزدیک به آریوسیگری در دربار امپراتوری نفوذ یافتند. به بررسی واکنشها نسبت به نیقیه در فصل بعد بازخواهیم گشت، اما در اینجا به چند دستاورد الاهیاتیِ مهمِ شورا اشاره میکنیم.[16]
نخست، شورا تأیید کرد که پدر و پسر در ذات و هستی یکی هستند. پسر، همانند «همهٔ چیزهای دیدنی و نادیدنی»، از هیچ آفریده نشد، بلکه در سوی الهیِ هستی قرار دارد. او مخلوق نیست، بلکه از ذات خودِ پدر مولود شده است. بدینسان، او همجوهر (هومواوسیوس) با پدر است و نمیتوان او را جوهری جدا یا موجودی متمایز از پدر دانست. در برابر آریوسیگری و همهٔ اشکال پیشینِ زیر دست باوری، نیقیه بر برابری مطلق و یگانگی ذات میان پدر و پسر تأکید کرد.[17]
دوم، شورا تمایز واقعی میان پدر و پسر را نیز تصدیق نمود. هرچند از نظر ذات یکیاند، اما از نظر رابطه متمایزند: پدر مولد است و پسر مولود. مولود بودنِ پسر از ذات پدر، همجوهر بودن او با پدر را تضمین میکند، و در عین حال تمایز واقعیِ میان آن دو را برجسته میسازد. پسر همان ذاتِ پدر را دارد، اما آن ذات را در نحوهای متمایز داراست؛ یعنی هستی او «از پدر» است. هر دو برابرند، اما پسر در نسبتی از «برابریِ مأخوذ» با پدر قرار دارد. تمایز اقانیم نه در هستی، اراده یا عمل، بلکه در روابط ازلیِ خاستگاه نهفته است: پدرِ ازلی که مولود نمیشود، پسر را ازلی میزاید؛ از اینرو آن دو در ذات یکیاند ولی از نظر شخص یا رابطه متمایزند.[18]
سوم، شورا هویت روحالقدس و نسبت او با دیگر اقانیم را بهصورت باز گذاشت. جدال منتهی به شورای نیقیه صرفاً دربارهٔ هویت و خاستگاه پسر در نسبت با پدر بود. در اواخر قرن چهارم، مباحثی دربارهٔ اقنوم روحالقدس پدید آمد و شورای جهانیِ دوم به این موضوع پرداخت (که در فصل بعد بررسی خواهیم کرد). فعلاً، در اعتقادنامه، روحالقدس تنها بهصورت عبارتی پایانی آمده است: «و به روحالقدس ایمان داریم.» با این حال، ماهیت سهگانهٔ «قاعدهٔ ایمان» دستنخورده باقی ماند: کلیسا نه فقط به پدر و پسر، بلکه به روحالقدس نیز ایمان میورزد.
جمعبندی
تعالیم آریوس در قرن چهارم مناقشهای عظیم در کلیسا برانگیخت و کلیسا را واداشت تا آموزهٔ کتابمقدسیِ تثلیث را با وضوح بیشتری بیان کند. آریوس تعلیم میداد که زمانی بود که پسر وجود نداشت، و پدر او را آفرید. بدین سبب، کلیسا در سال ۳۲۵ میلادی نخستین شورای جهانی خود را در شهر نیقیه تشکیل داد تا این خطا را بررسی کند. پدران شورا رأی به مخالفت با آریوس و حمایت از مخالفان او ــ بهویژه الکساندر و یارانش ــ دادند و تأیید کردند که پسر «آفریده نشده»، بلکه از پدر مولود است. واژهٔ کلیدیِ اعتقادنامهٔ شورا که بعدها معیار راستدینی تثلیثی شد، هومواوسیوس بود: پسر «از همان ذات» است که پدر دارد.
واکنش به نتایج شورا در آغاز دوگانه بود؛ الاهیدانان همچنان دربارهٔ آریوسیگری و معنای اصطلاحاتِ اعتقادنامه بحث میکردند، اما انفجار الاهیاتی رخ داده بود. از آن پس، نیقیه به عنوان نقطهٔ عطفِ الاهیات راستدین مسیحی شناخته شد، و الاهیدانان بعدی به تصمیماتِ «پدران مقدّسِ شورا» همچون دستاوردی بزرگ و سرنوشتساز در تاریخ ایمان مینگریستند.
[1] Emery, Gilles. The Trinity: An Introduction to Catholic Doctrine on the Triune God. Washington, DC: Catholic University of America Press, 2011.
[2] Torrance, Thomas F. The Trinitarian Faith: The Evangelical Theology of the Ancient Catholic Church. Second Edition, Bloomsbury T&T Clark: An Imprint of Bloomsbury Publishing Plc; Bloomsbury, 2016, p. 14.
[3] Sanders, Fred. The Deep Things of God: How the Trinity Changes Everything. 2nd ed. Wheaton, IL: Crossway, 2017
[4] Ayres, Lewis. Nicaea and Its Legacy: An Approach to Fourth-Century Trinitarian Theology. Oxford: Oxford University Press, 2004.
[5] Swain, Scott R. Trinity, Revelation, and Reading: A Theological Introduction to the Bible and Its Interpretation. T&T Clark, 2011, p. 40.
[6] subordinationism
[7] Letham, Robert. The Holy Trinity: In Scripture, History, Theology, and Worship. Phillipsburg, NJ: P&R Publishing, 2004.
[8] Sanders, Fred. “What Trinitarian Theology Is for: Placing the Doctrine of the Trinity in Christian Theology and Life.” Advancing Trinitarian Theology: Explorations in Constructive Dogmatics, edited by Oliver D. Crisp and Fred Sanders, Zondervan, 2014, p. 32.
[9] Beeley, Christopher A., and Mark E. Weedman. “Introduction: The Study of Early Christian Biblical Interpretation.” The Bible and Early Trinitarian Theology, edited by Philip Rousseau et al., The Catholic University of America Press, 2018, p. 18.
[10] Bloesch, Donald G. The Battle for the Trinity: The Debate over Inclusive God-Language. Wipf and Stock Publishers, 2001, p. 10.
[11] González, Antonio. “The Trinity as Gospel.” The Trinity among the Nations: The Doctrine of God in the Majority World, edited by Gene L. Green et al., William B. Eerdmans Publishing Company, 2015, p. 69.
[12] Poirel, Dominique. “Scholastic Reasons, Monastic Meditations and Victorine Conciliations: The Question of the Unity and Plurality of God in the Twelfth Century.” The Oxford Handbook of the Trinity, edited by Gilles Emery and Matthew Levering, translated by Craig Stephen Titus, Oxford University Press, 2011, pp. 170–71.
[13] Erickson, Millard J. Making Sense of the Trinity. Baker Academic, 2000, p. 43.
[14] Köstenberger, Andreas J., and Scott R. Swain. Father, Son and Spirit: The Trinity and John’s Gospel. Edited by D. A. Carson, vol. 24, Apollos; InterVarsity Press, 2008, p. 128.
[15] Clark, John C., and Marcus Peter Johnson. The Incarnation of God: The Mystery of the Gospel as the Foundation of Evangelical Theology. Crossway, 2015, pp. 79–80.
[16] Edwards, Mark. “Christianity and Christianities.” T&T Clark Handbook of the Early Church, edited by Ilaria L. E. Ramelli et al., T&T Clark, 2022, p. 161.
[17] Davidson, Richard M. “The Church and Scripture.” Perspective Digest, vol. 17, no. 4, The Adventist Theological Society, 2012, p. 4.
[18] Jowers, Dennis W. “The Theology of the Cross as Theology of the Trinity: A Critique of Jürgen Moltmann’s Staurocentric Trinitarianism.” Tyndale Bulletin, vol. 52, no. 2, Tyndale House, 2001, p. 250.